عضویت در سایت
- برای مطلع شدن از اضافه شدن مطالب جدید به سایت در خبرنامه عضو شوید .
محل کد خبرنامه
مطالب قبلی
سگ ولگرد 34 نفر را روانه بیمارستان کرد
ماجرای خواستگاری از فائزه هاشمی
ترور ۴۱ ایرانی بی‌گناه در ۱۲ اسفند ماه
شماره تلفن دکتر روحانی برای برقراری ارتباط
توسعه کشت مواد مخدر به سمت ایران
کاهش کم سابقه مصرف میوه در ایران
دختر اوباما همجنس گرا شد + تصاویر
دختری که صاحب زیباترین چشم دنیاست (عکس)
تجاوز به زن باردار در کرج ربودن زن از دست شوهر
گرداندن
امنیت خواسته حاکمیت از مخابرات است
بابک زنجانی ثروتمندتر است یا اسدالله عسگراولادی؟
فیلترینگ فیس‌بوک لغو می‌شود
روحانی: ایران از موشک برای دفاع از کشور استفاده کرده و خواهد کرد
دلایل مبهم سوالات مکرر نمایندگان از وزیر اطلاعات
گستاخی رضوی‌فقیه با اشدمجازات روبروشود
موسوی در منزل مادر زهرا رهنورد حاضر شد
خانه وزیر نفت سابق، محل‌زندگی دزد و معتاد!
بزرگترین سوراخ دنیا+ تصاویر
قرص ضد پیری جدید تولید شد
این راه‌ها را برای امتحان همسرت انتخاب نکن
به شوهرتان اين جمله‌ها را نگوييد
راه‌هایی برای تسکین دندان‌درد شدید
رسول خدا و لعن هفت نفر!
تبلیغ مشروبات الکی و آلات قمار در نمایشگاه رسانه های دیجیتال!
نویسندگان وبلاگ
لوگو دوستان

لوگو دوستان
جستجو در وبلاگ

آرشیو وبلاگ

» من می رم واسه همیشه
من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمیشه


خستم از روزای ابری

خیلی سنگینه نگاهت

دوست ندارم تو تابستون

بشینم باز سر راهت

نمی خوام بازم خیالت

قبله ی آرزوهام شه

تو بمون و عاشقای

روی پر غرور و ماهت

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

آره من اونم که گفتم

واسه چشم تو دیوونم

آره من قول داده بودم

تا تهش باهات بمونم

ولی پس دادی نگامو

زیر رگبار غرورت

من فقط یه کم شکستم

خوب نگام کنی همونم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

چمدون رویاهامو

دیگه برداشتم و بستم

دیگه عین اون قدیما

چشاتو نمی پرستم

رخ تو عین یه بازی

منو مات قصه ها کرد

حالا بی اسمم و تنها

پر پاییز و شکستم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

اینی که حالا می بینی

دیگه مجنون چشات نیست

دیگه وقتی نیمه شب شه

نگران لحظه هات نیست

من برام فرقی نداره

که تو باشی یا نباشی

خیلی وقته دیگه نیستی

تو دلم جایی برات نیست

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

از تو هیچ چیزی نمونده

نه نگاهی و نه یادی

من سپردمت به دریا

عین یه موج زیادی

تازه فهمیدم با این عشق

زندگیم چقد تلف شد

تو به جای التماسم

یه گلم بهم ندادی

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمیشه

دیگه از صبر و تحمل

تو دل من خبری نیست

صحبت دشت و جنون و

قصه در به دری نیست

نفسای قیمتی مو

زیر پاهای تو ریختم

پس کو اون هوای تازه

بگو که هیچ اثری نیست

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

باورت بشه دیگه اون

بی گناه ساده نیستم

دیگه اون دختر تنها

با پای پیاده نیستم

دیگه اون دیوونه ای که

وسط آفتاب مرداد

گل سرخای قشنگ و

دس تو می داده نیستم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

فهمیدم سوار رویا

توی قصه هاس همیشه

هر که نازش زیاده

خیلی بی وفاس همیشه

اینو از تو یاد گرفتم

جواب عشقای زیبا

یه جایی تو آسمونا

با خود خداس همیشه

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

من دیگه تو رو نمی خوام

من از عشقت توبه کردم

نه یه بار دو بار و صد بار

صد هزار مرتبه کردم

مث آزادی و زندون

مث پرواز و قفس بود

همه رو با داشتن تو

بد جوری تجربه کردم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

می رسه به آسمونا

ماجرای تلخ دردم

همشون تقصیر من بود

من خودم بچگی کردم

منتظر نیستی می دونم

اما لطفا باورش کن

این دفه یه فرقی داره

من دیگه بر نمی گردم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه؟

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» بدون شرح

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» مسیج های عاشقانه

 

سردي نگاه و بشکن فاصله سزاي ما نيست

يک عمر دنبال خدا گشتم تازه فهميدم که براي يافتن خدا بايد دنبال خودم مي گشتم

سکوتي بود بر قلبم که با ان مي زدم فرياد اگر از شهر غم رفتي مرا مبر از ياد

من همان قاب تهي خسته و بي تصويرم که براي تو و تصوير دلت مي ميرم

با خود عهد بستم بار ديگر که تو را ديدم بگويم از تو دلگيرم ولي باز تو را ديدم و گفتم بي تو مي ميرم

دلم را اهني کردم مبادا عاشقت گردم نمي دانستم تو ظالم دل اهن ربايي داري

درون قلب من نام تو پيداست زبانت چون گلي خوشرنگ و زيباست مشو غمگين اگر از هم جداييم که بي مهري هميشه کار دنياست

زندگي دفتري از خاطره هاست يک نفر در دل خاک يک نفر در دل سنگ يک نفر همسفر سختي هاست يک نفر همدم خوشبختي هاست چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد ما همه همسفريم

تا که از جانب معشوق نباشد کششي کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد

کاش مي شد روي قلب سرنوشت لحظه هاي با تو بودن را نوشت

يادمان باشد زنگ تفريح دنيا هميشگي نيست ساعت بعد حساب داريم

بر سنگ مزارم بنويساشفته دلي خفته در اين خلوت خاموش او زاده غم بود ز غم هاي جهان گشته فراموش

انسانها يک به يک در خاک رفتند يکي شادو يکي غمناک رفتند چون بايد رفت از اين خاک خوشا ان ها که که مثل گل پاک رفتند

اگر عشقم حقيره اگر جسمم کويره اگر خالييه دستام اگر هميشه تنهام براي تو عاشق ترين عاشق دنيا

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» حالا راحت برو....
چه عشق جالبی

 

سهم من از عشق فقط گریه

و

سهم تو خنده

بازی منصفانه ای نبود

همیشه تو برنده بودی

و من بازنده

همیشه تو معشوق بودی

و من عاشق

همیشه تو بیخیال بودی

ومن چشم انتظار

 

هیچ وقت تو از من یاد نکردی و همیشه به یادت بودم

بازی منصفانه ای نبود

حالا راحت برو

اری

بازی تمام شد

تو بردی

ومن مثل همیشه باختم

قلب شکسته ام مبارکت باشد

قلب من جایزه ی تو

اشک من جایزه ی من

حالا با خیال راحت ار کنارم رد شو

مطمئن باش دیگر توانی در من نمانده که

بخواهد تو را دوست بدارد یا از تو متنفر باشد

حالا راحت برو....

من دیگر نه اشکی دارم که تقدیم دلتنگی هایت کنم

نه قلبی که تقدیم نگاهت کنم

حالا من مانده ام  و قلبی از جنس قلب تو.........

از جنس سنگ...........

حالا راحت برو............

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» نتایج جالب و خواندنی MRI از مغز افراد عاشق

دکتر شهرام یزدانی در شماره‌ی قبل، ما را با عناصر عشق و انواع عشق آشنا کرد و در این شماره، از پژوهش‌هایی می‌گوید که ثابت می‌کنند شور عشق ( یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیر قابل اعتماد است؛ و نتایج تحقیق محققانی را نشانمان می‌دهد که خواسته‌اند بفهمند چه چیزی ضامن بقای یک زندگی زناشویی است.
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراکمان را می‌گیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل می‌کنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمی‌توانیم فقط با استارت‌زدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم. شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد؛ مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاه FMRI که از کارکرد مغز عکس می‌گیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند، یا عکس آنها را نشانشان داد. کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هایی از مغز فعال می‌شود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمت‌هایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال می‌شود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف ماده‌ی مخدر به فعالیت می‌افتد. این قسمت‌های مغز، تشکر فوری را اعلام می‌کنند و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمت‌های دیگری هم دارد که مربوط به پاداش‌های طولانی‌مدت‌است.
دو پژوهشگر دیگر به اسم‌های بارتل و زیکی هم آمدند همین  آزمایش  را روی کسانی پیاده کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند؛ همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است .عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمت‌هایی از مغز آنها را فعال می‌کند که مربوط به «پاداش‌های بلندمدت» است- همان قسمت‌هایی که وقتی شما به شغل مورد علاقه‌تان فکر می‌کنید یا موسیقی مورد علاقه‌تان را گوش می‌کنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
نتیجه‌ی این پژوهش‌ها نشان می‌دهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکننده‌ی چیزهایی است که غیرقابل اتکا هستند، عشق رمانتیک هم که گهگاه دستمایه‌ی شعر و غزل و رمان و فیلم‌ها می‌شود و چیز قشنگی هم هست، قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه، قابل اعتماد و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمی‌دانند عشق چیست
عشق رمانتیک نه تنها کوتاه‌مدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همه‌ی اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همه‌ی جوامع و فرهنگ‌ها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما می‌شناسیم، می‌شناسند؟
دو پژوهشگر به نام‌های یانکویچ و فیشر،  ۱۶۶ فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که در ۱۴۷ فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در ۱۹ قومیت،هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات ، شعر و هنرشان هیچ اشاره‌ای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما در آن اقوام هم مردم  تشکیل خانواده می‌دهند، به خانواده‌شان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم می‌کنند. یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می بینیم، در آن فرهنگ‌ها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمه‌ی هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. ۱۹ قومیت از این موتور استفاده نمی‌کنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن می‌شوند.
در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیده‌اند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یا‌نه؟»
۹۰ درصد آنها جواب مثبت داده‌اند. یعنی گفته‌اند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیده‌اند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵ درصد زنان گفته‌اند در نهایت با فردی ازدواج کرده‌اند که عاشقشان نیستند و رابطه‌ی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.
عشق نوعی بیماری است؟
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شده‌اند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری است یا نه؟» و جالب است بدانید روان‌شناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کرده‌اند. در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم می‌آورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی می‌کند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی می‌شود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۷۰ بار ریشش را شانه بزند و اگر ۶۹ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب می‌شود و نمی‌تواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلول‌های پلاکت خون بیمار افزایش پیدا می‌کند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند. یعنی انگار عشق یک حالتی شبیه به وسواس اجباری ایجاد می‌کند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادت‌های خاصی می‌شود که نمی‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل می‌کند.
هوش عاطفی‌ات را بالا ببر
با تمام این حرف‌ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده‌اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه‌ای شکل گرفت که اگر برخی شباهت‌های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می‌آید و می‌تواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی‌افتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق می‌افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت‌هایی به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغییر کرده‌اند. پس خیلی وقت‌ها مشکل اینجاست که آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما با هم  نه: در دو مسیر یا با سرعت‌های متفاوتی تغییر می‌کنند. پس حالا این سوال به وجود می‌آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می‌تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج‌ها را تضمین کند؟»
پژوهشهای زیادی نشان داده‌اند که «هوش عاطفی» یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می‌کند به احساساتمان آگاه باشیم، بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم، آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم، ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان می‌شویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله‌ای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می‌گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی‌ترین نقش را دارد؛ اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می‌توانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا به زندگی‌شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر‌شود.
شما چقدر عاشقید؟
پرسشنامه‌ای که در دانشگاه نورث ایسترن بوستون تهیه شده، چندان به جزییات عشق‌کاری ندارد و به طور کلی، می‌خواهد ببیند اصلا شما عاشق هستید یا نه؛ و اگر عاشق هستید، چه‌قدر عاشقید؟ اگر برای خودتان هم دانستن جواب این سوال‌ها جالب است، دست به کار شوید و پرسشنامه را پر کنید.
طرز تکمیل پرسشنامه
عبارات صفحه۵۰ را بخوانید، معشوقتان را تصور کنید و به جای کلمه‌ی «او» نام معشوقتان را بگذارید. حالا جلو هر عبارت، این‌طوری شماره بگذارید:
اگر با هر عبارت کاملا موافق بودید، عدد ۷
اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶
اگر کمی موافق بودید، عدد ۵
اگر زیاد مطمئن نبودید، عدد ۴
اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳
اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲
و اگر کاملا مخالف بودید، عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.
حالا شروع کنید:
۱٫ همیشه برای رسیدن به او خیلی عجله دارم.
۲٫ او را خیلی جذاب می‌دانم.
۳٫ او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد.
۴٫ برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم.
۵٫ به نظر من او خیلی دلنشین است.
۶٫ دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.
۷٫ وقتی کاری را با هم انجام می‌دهیم، آن کار برایم خیلی خوشایند می‌شود.
۸٫ دوست دارم که او حتما مال من باشد.
۹٫ اگر اتفاقی برای او بیفتد، خیلی ناراحت می‌شوم.
۱۰٫ خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم.
۱۱٫ این برایم خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.
۱۲٫ وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم.
۱۳٫ برایم خیلی دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.
۱۴٫ واقعا خیلی به او علاقه دارم.
تفسیر آزمون
حالا عددهایی را که جلو هر عبارت گذاشته‌اید، با هم جمع بزنید. شمایی که بالای ۸۹ نمره آورده‌اید، وضع‌تان خراب است: بدجوری عاشق شده‌اید و اگر صادقانه به سوالات پاسخ داده‌اید، در عشقتان هیچ شکی نمی‌توان کرد!
اگر نمره‌تان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد، عاشق هستید و چیزی نمانده است که به بالای قله‌ی عشق برسید.
اما اگر نمره‌تان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. کسانی هم که از ۶۸ پایین‌تر آورده‌اند، بهتر است خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد، چندان عاشق نیستند. کسانی که از ۵۸ پایین‌ترند هم که عمرا عاشق باشند! این گروه بهتر است پیشه‌ی دیگری برای خودشان دست‌وپا کنند و اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق!

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» تاریخ شهربابک

 

بیشتر مورخین بنای شهربابک را

به بابک پدر اردشیر ساسانی نسبت می دهند . ولی اینکه از قبل نیز ابادی در این ملک بوده یا نه اطلاع دقیقی در دست نیست .
 احمدعلی وزیری صاحب تاریخ کرمان می نویسد: ((…چون  محل نشو و نمای اردشیر، شهر بابک کرمان بوده و به این جهت در ابادانی این مملکت سعی بلیغ میفرمود
3.)) و در جایی دیگردرکتاب جغرافیای کرمان اورده است: ((…شهربابک از ابنیه بابک پدر مادر اردشیر بابکان است .که اول پادشاه طبقه ساسانیان بود و ملوک الطوایف رابرانداخت.درزمان ملوک الطوایف که  اردوان پسرنرسی ازطبقه اشکانی دردارابجرد سلطنت داشت ، این شهر رابنانهاده ودارالحکومه قرار داد. و در اینجا دختر خود را به ساسان بداد و اردشیر متولد شد. واین شهر از همه شهرهای کرمان اقدم است.))

آنچه از مجموع اظهار نظر تاریخ نویسان بر می اید ، اوج عمران و ابادانی شهربابک دردوران حکومت ساسانیان بوده و اسامی قنوات ، دهات و روستاها مانند مهرگرد٬شمشيرگرد٬روزبه آباد٬بوذرجمهر ٬ كوشك مردان٬ و كوشك برزي و ديگر نامهايي كه از دوران باستان به يادگار مانده و همه نامهاي وزراء و سلاطين ايراني دوران ساساني را بر خود دارند و همچنين مي توان به آثار و آتشكده ها و قصرهايي كه در اطراف شهر باقي مانده اشاره كرد . نیز حکایت از همان زمان دارند . حتی اظهار نظر شواهد محلی نیز با نظر تاریخ نویسان هماهنگی دارد. مثلا درجنوب شهر بابک گود لشکر کش را محل جنگ معروف اردشیر ساسانی و اردوان پنجم میدانندکه به شکست اردوان میانجامد و باعث ایجاد سلسله ساسانی می گردد. اثار دیگری نیز وجود دارد که عمران و ابادانی این ولایت را به قبل از ساسانیان میرساند.از جمله روستای میمند ، معبد اوستا در کوه پیش اوستا و اتشکده اذربغ در کهتوکرهاو…

 این شهر در زمان ظهور حضرت زرتشت شهری اباد بوده ودارای اتشکده بزرگ و مشهوری بوده است که اتش اتشکده یزد را از این اتشکده که بر روی تل خاکستر کنونی قرار داشته برده اند.خصوصاْ كه بابك سمت روحاني هم در دين زرتشت داشته و از اين تاريخ يعني دوران حكومت بابك ٬ شهربابك مركز دارالحكومتي ساساني قرار گرفت و رونقي بسزا يافت و چون شاهان ساساني پس از آباداني هر شهري نام خود را بر آن مي نهادند از اين پس شهربابك بدين نام خوانده شد كه هنوز هم باقي است .

 

 در تاریخ مروج الذهب نوشته شده ، قباد پدرانوشیروان پس از کناره گیری از سلطنت برای عبادت به اتشکده شهربابک رفت و دو حکیم بزرگوار بنام بوذرجمهر و بزرگمهر برای دیدار او به شهربابک امدند ودو مزرعه بنامهای مهرجرد و بوذرجمهر و نیز دو قلعه (کوشک) مستحکم در دو طرف راه کرمان به فارس که در ان زمان از شهربابک میگذشته ، ساختند که در حال حاضر بنام کوشک مردان و کوشک بُرزی از اثار ان دو قلعه یاد میشود.

 به استناد نوشته استاد باستانی پاریزی  و شواهد دیگر: ((…اینکه سلسله ساسانیان شهربابکی بوده اند و ساسان رئیس قبیله ای از عشایر منطقه "خور" شهربابک یعنی مزرعه "مرائ خبر" بوده و پسرش بابک وقتی به صدارت میرسد ، در مرحله اول بر دو منطقه یزدو کرمان تسلط پیدا میکند و چون زادگاه پدرش ساسان موبد عشایر ، مرائ خبر بود ، در همان بدو ریاستش این شهر را که امروز شهربابک است و در حمله اسکندر مقدونی ویران شده بود ، مرمت میکند و از ان زمان است که شهر سمنکان ویران شده و بنام بابک نامگذاری وبه شهربابک مشهور گردیده است.))

 به هر حال اثار و شواهد و دلائل ، حاکی از انست که سابقه تاریخی این شهر حتی به قبل از دوره ساسانیان نیز رسانیده شده است. و بنا به قولی این شهر نامش سمنکان بوده که فردوسی نیز از ان یاد کرده و مادر سهراب را دختر پادشاه سمنکان دانسته است.

 تا حدودی می توان گفت که مطالب فوق از صحت برخوردار باشند زیرا دو عامل اصلی باعث از بین رفتن این اثار ارزشمند با توجه به وضعیت اقلیمی منطقه در شهربابک گردیده است :

الف )  هجوم اجانب قبل از اسلام و قبل از ساسانیان مانند حمله اسکندر مقدونی و بعد از اسلام هم مغول ، بنی امیه ، بنی عباس ، محمود افغان  و .  .  .

ب) حوادث جوی مانند زلزله ها و بارانهای سیل آسا و طوفانهای سهمگین به واسطه آبرفتی بودن منطقه و .  .  .


 

 

                  

نماي داخلي حسنيه ميمند كنده شده در دل كوه

 

و اما در مورد نام و وجه تسميه شهربابك

 چنانكه گذشت چون حكومت شهربابك به بابك سپرده شده و وي به آباداني آن همت گماشت نام خود را بر آن نهاد و شهربابك خوانده شد كه امروز بسياري از مورخين و محققان اين نكته را تائيد مي كنند . مثلاْ علي اكبر دهخدا در لغت نامه خود مي نويسد : شهربابك شهري است كه به بابك پدر اردشير مؤسس سلسله سلاطين ساساني منسوب است و از توابع كرمان شمرده شده و هنوز باقي است . و يا حمدالله مستوفي در كتاب نزهةالقلوب خود مي نويسد : شهربابك منسوب به بابــك  جد مادري اردشير بابكان بوده از اقا ليم سيمّ بوده و از شيراز تا شهربابك شصت و هفت فرسنگ است .

موقعيت شهربابك در دوران حكومت ساساني

تا شود شاد شيده از بهرام          شهربابك به شيده دادتمام

 

اين بيت نظامي بيانگر شهرت و آوازه پر رونق شهربابك در آن زمان بوده است . شهري نيكو ٬ پر رونق و زيبا ٬ اما در اينجا اين سؤال مطرح است كه چرا شهربابك در موقعيت حكومتي آن زمان قابل توجه و اهميت بوده و چرا بابك به حكومت آن منسوب شد؟

در اين مورد بايد بگوئيم كه مادر بابك از خاندانهاي قدرتمند حكومتي آن زمان بوده و شهربابك هم منطقه اي بود در مجاورت فارس مركز حكومتي آن زمان و در گذرگاه و محل عبور فارس به كرمان و سيستان كه در اين گذرگاه منطقه اي آبادتر و كوتاهتر از شهربابك به فارس نبود ٬ بنا براين نرسي به سبب اين موقعيت حكومت شهربابك را به بابك داد تا هم موقعيت خود را مستحكم كند و هم سرحدات و متصرفات خود را ايمن سازد ٬ زيرا بابك داراي موقعيت خوبي در ميان روحانيون زرتشتي بود و پس از بابك نيز پسرش اردشير از شهربابك به توسعه متصرفات خود پرداخت و كرمان را متصرف شد . با توجه به آنچه گفته شد شهربابك در روزگار ساساني داراي موقعيت ويژه ارتباطي و تجاري در سرحدات فارس به كرمان و سيستان بود كه علاوه بر اينها محل ييلاقي و شكارگاهي مناسب براي اعيان و شاهزادگان محسوب مي شد . چنانكه بهرام گور پادشاه معروف ساساني شكار گاهي در حوالي شهربابك داشته و امروزه در مجاور روستاي استبرق محلي معروف به گود بهرام داريم كه معروف است و بهرام در مجاورت همين منطقه يعني سرحدات فارس و در قطروئيه كه امروز از توابع ني ريز است دژي بزرگ داشته و امروز هم بقاياي آن بنام قلعه بهرام معروف است .

مطالب بيان شده در مورد تاريخ شهربابك  از كتاب استاد محترم منصور عزيزي در كتاب تاريخ وفرهنگ شهربابك مي باشد و از آنجا كه بدليل كمبود فضا در وبلاگ نمي توانيم تاريخ شهربابك را در دوران بعد از حكومت ساسانيان بطور كامل  بيان كنيم لذا علاقمندان مي توانند به كتاب تاريخ و فرهنگ شهربابك و كتاب شهربابك سرزمين فيروزه  از انتشارات مركز كرمان شناسي مراجعه نمايند .انشاءالله  بزودي در رابطه با تاريخ شهربابك مطالب بيشتري در اختيار شما قرار خواهد گرفت

 

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» عکسهای جالب از اماکن توریستی شهربابک

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» قدمت شهربابك بسيار فراتر از دوران ساسانيان است
 

 تا كنون در بيشتر كتب تاريخي كه نامي از شهربابك برده شده غالبا بناي آن را به اوايل دوران ساساني نسبت مي دهند و وجه تسميه آن را نيز به بابكان پدر اردشير بابكان سرسلسله ساساني كه خاستگاه او از اين ديار بوده  نسبت مي دهند ولي گروهي نيز معتقدند كه بابك اين شهر را بنا نكرد بلكه نسبت به عمران و آبادي آن همت گذاشت كه با مطلب مستند تاريخي ذيل نظر گروه دوم تاييد مي گردد.

 قبل از ورود به بحث يادآوري مي كنيم كه سلسله هاي پادشاهي ايران در قبل از اسلام بدين قرار

 مي باشند:

        - پيشداديان (از حدود5670 سال پ. م. - 3200 سال پ. م.)

      - ایلامیان (بیش از ۳۲۰۰ سال پ. م. - ۵۳۹ پ.م.)

     - ماد (آغاز قرن هشتم پ. م. - ۵۵۰ پ. م.)

     - هخامنشیان (۵۵۹ پ. م. - ۳۳۰ پ. م.)

     - سلوکیان (۳۳۰ پ. م. - ۱۲۹ پ. م.)

     - اشکانیان (۲۵۶ پ. م. - ۲۲۴ م.)

     - ساسانیان (۲۲۴ م. - ۶۵۲ م.)

كوروش كبير كه از پدر به پار س ها و از مادر به مادها مي رسيد توانست بزرگترين و قدرتمندترين امپراطوري آن زمان را به پايتختي پاساگارد تشكيل دهد. كوروش دو پسر داشت به نام كامبيز و برديا.  بعد از کورش كامبيز (کمبوجيه) پسر بزرگتر بر مسند قدرت نشست و  بنا به گفته هرودوت، مورخ يوناني، برديا در حين شكار در نواحي اطراف شوش كشته شد. كمبوجيه اولين کاري که انجام داد لشکر کشي به مصر ( يكي از استان هاي ايران) جهت سركوب شورشيان و جلوگيري از ظلم و ستم به مردم مصر كه در حقيقت شهروندان ايران آن روز محسوب مي شدند بود. کمبوجيه تنها يک سال حکومت کرد و در حال برگشت از مصر به طرز مرموزي در سرزمين سوريه امروزي کشته شد.
بعد از مرگ کمبوجيه (يا در حين اقامت او در مصر) فردي به نام گئومات که از مردم ماد و طبقه مغ ها بود به پادشاهي رسيد. گئومات با استفاده از بي اطلاعي مردم از كشته شدن برديا خود را برديا و جانشين کمبوجيه معرفي کرد. ظاهرا گئومات از ناحيه دور از پاساگارد يعني از نشيرمه كه اخيرا در حوالي بم كشف گرديده خروج و حكومت را غصب كرده است. گئومات در حدود 3 سال بر ايران حکومت کرد. بي کفايتي بيش از حد او در اداره امور کشور خانواده هاي پارسي را به شک وا داشت. 7 تن از 7 خانواده بزرگ پارسي بر او شوريدند و سر انجام توانستند حکومت را از او بگيرند و بار ديگر حکومت به دست پارس ها افتاد. از اين 7 تن داريوش اول پسر ويشتاسب به حکومت رسيد و سلسله هخامنشيان را به مركزيت تخت جمشيد تداوم بخشيد. در زمان داريوش كه مرزهاي امپراطوري ايران علاوه بر گستره وسيعي از آسيا و آفريقا به شبه زيره بالكان و قلب اروپا هم رسيد.

غرض از آوردن اين مقدمه گذرا اين بود كه يك شماي كلي از وضعيت سياسي ايران در 500 سال قبل از ميلاد مسيح در ذهن خواننده تداعي و سپس به بحث و بررسي پيرامون خبري كه چندي پيش در خبرگزاري ها منتشر شد پرداخته شود.  

تيتر اين خبر كشف شهر هخامنشي نشريمه در بم مي باشد ولي در متن آن به عباراتي نظير آمدن نام شوروشه (سروشك) كه يكي از روستاهاي امروزي شهربابك است در گل نبشته هاي تخت جمشيد است بر مي خوريم و حتي ذكر گرديده كه كركيش از فرمانروايان نامدار آن زمان و فرمانرواي ايالت كرمان به مركزيت نشريمه اهل اين منطقه بوده است. قسمتي از اين خبر عينا نقل مي گردد:

باستانشناسان اعتقاد دارند يافتن مكان پيشياوودا(نشيرمه) در ارتباط با سالهاي راز آلود اواخر پادشاهي كمبوجيه و سال هاي پر آشوب پس از آن، از اهميتي بسزا برخوردار است زيرا مي تواند رويكرد ما را در تفسيرهاي رايج تغيير داده و به اصلاح بخشي از تاريخ تاريك اوايل دوره هخامنشي و چگونگي تغيير سلطنت از دودمان كورش به خاندان داريوش ياري مي رساند.
بررسي هاي "نرگس احمدي"، "شهرام زارع" و "محمدتقي عطايي" روي محوطه بزرگ كشف شده از دوره هخامنشي در منطقه بم نشان داد با توجه به وسعت قابل توجه محوطه، اين مكان شهري بوده كه دست كم وسعت آن به 42 هكتار مي رسيده است.
"محمدتقي عطايي"، باستانشناس و عضو پايگاه پژوهشي بم در گفتگو با ميراث خبر گفت: «به احتمال بسيار زياد شكل گيري و بقاياي اين شهر وابسته به فناوري قنات بوده است. به نظر  مي رسد كه اين محوطه بزرگ با شهر نشيرمه (پيشياوودا) دوره هخامنشي منطبق باشد.» حدود سرزمين كرمان دوره هخامنشي تا حد زيادي با استان كرمان امروزي مطابق دارد.

به گفته اين باستان شناس بر اساس گل نبشته هاي تخت جمشيد سه مكان يا شهر در كرمان زمين نامبردارتر بوده اند. اين سه عبارتند از "كورمان"، "شوروشه" و "نشيرمه".
عطايي افزود: « در يكي از گلنبشته ها از جايي به نام "پوروش" نام برده شده كه شخصي به نام "كركيش" شهربان آنجا بوده است. اگر چه نام كركيش در ارتباط با پوروش در يك متن آمده اما او شخصيتي نامبردار بوده و نامش در بيش از 100 متن ديگر آمده است. البته كركيش مي توانسته نام چندين شخصيت در دوره هخامنشي بوده باشد. ظاهرا چنين نيز بوده است. در ميان اثر مهر گلنبشته هاي باروي تخت جمشيد، اثر مهر فاخري برجاي مانده كه به شخصيت هاي معتبري تعلق داشته است. اين مهر نخست توسط كركيش طي سال هاي پانزدهم تا نوزدهم سپس توسط شخص ديگر بنام "شهر ديو" در طول سال هاي بيستم تا بيست و ششم پادشاهي داريوش بزرگ استفاده شده است. اما اين كركيش كه از مهر استفاده مي كرده با كركيشي كه شهربان "پوروش" بوده متفاوت است. زيرا مي توانيم گل نبشته هاي ديگري را در ارتباط با او مطرح كنيم كه شايد نام وي را بر خود ندارند. وي در سال هاي نوزدهم تا بيشت و هشتم پادشاهي داريوش اول عهده دار اين سمت بوده است.»
وي گفت: «طبق اين گل نبشته ها، كركيش با مهر ويژه اش با سرزمين پوروش پيوند مي خورد و چون او شهربان آنجا بوده، به همين دليل احتمالا در هر مكان ديگري نيز كه ديده شود آنجا نيز جزء حوزه اداري او، پوروش بوده است. پوروش را در شرق پارس مي جويند كه مركزش كورمان بوده. كورمان هم صورت ايلامي واژه پارسي باستان كرمان است. در شهر كرمان هنوز مي توان شواهدي از دوره هخامنشي يافت. در اين شهر بر ستيغ و اطراف دو كوه كم ارتفاع نزديك به هم كه كاملا بر شهر مشرفند، بقاياي دو دژ به نام هاي قلعه دختر و قلعه اردشير وجود دارد. ظاهرا در قلعه دختر سفال هايي از دوره هخامنشي ديده شده است. كركيش احتمالا در كورمان اقامت داشت، دست كم اينكه در متني، رفتن او به آنجا تاييد شده است.»
جايگاه بعدي شوروشه است. اين مكان كه گاهي به صورت سروشه نيز خوانده شده تاكنون مكانيابي نشده است. با وجود اين ممكن است گفتهاي از "ابن خردادبه "، مورخ راهگشا باشد. او ضمن توصيف شهرهاي ميان راه شيراز تا كرمان از جايي به نام سروشك نام مي برد كه ممكن است جايگزين سوروشه(سروشه) دوره هخامنشي شده باشد. مسيري را كه "ابن خرداد به" باز مي گويد از شيراز شروع مي شده و پس از گذر از شمال درياچه تشك به شهر بابك مي رسيده است. در اين ميان صاهك اين خردابه به چاهك امروز در همان مسير قابل انطباق بوده و شهر بابك هنوز هم پابرجاست.
عطايي مي گويد: « سروشك هم جايي ميان اين دو قرار داشته است. سروشك، امروزه وجود ندارد و به نظر مي رسد كه در قرون اوليه اسلامي متروك شده باشد. شايد بتوان سروشك را جايي در حوالي شهر هرات كه امروز تنها شهر ميان چاهك و شهربابك است، پيدا كرد. با همه اين اوصاف، اين فرضيه بعدها بايد در بررسي هاي باستان شناختي آزموده شود. در هر حال كركيش در دو متن به سوي شوروشه (سروشه) روان بوده است. جالب توجه است كه او هر دو بار، در ماه يازدهم سال به شوروشه (سروشه) مي رفته است. همچنين بر اساس متن گلنبشته، كركيش اهل شوروشه و بنابراين پوروشي بوده است.»

عطايي درباره سومين جايگاه يعني نشيرمه گفت: «درباره اين شهر اطلاعات بيشتري در اختيار داريم. كركيش در ماه دوازدهم سال بيست و سوم در تخت جمشيد بوده و در متني او در حال دريافت جيره هايي در ارتباط با مكاني به نام" نشيرمنو" است. به اين ترتيب نشيرمنو نيز بايد جايي در شهرباني پوروش بوده باشد.»

و اما غرض از نوشتن اين مرقومه اين بود كه به آقاي عطايي و ساير باستان شناسان زحمتكش كه عنوان نموده اند "سروشك، امروزه وجود ندارد و به نظر مي رسد كه در قرون اوليه اسلامي متروك شده باشد"  بگوييم كه سروشك (سروشه) گل نبشته هاي تخت جمشيد  هنوز هم پا برجا و در شمال شرقي شهربابك واقع شده ليكن كساني كه در كرمان نان ميراث فرهنگي را مي خورند زحمت بررسي و كاوش پيرامون شهربابك و توابع آن كه درحقيقت يادگار دوران هاي اوليه زيست و تمدن بشري هستند را به خود نمي دهند و چه بسا در آينده منطقه اي را در شهرستان ديگري كشف و اعلام شود  اين همان سايت باستاني سروشك است كه در متون هخامنشي آمده است!

 

محمد     زاده رحماني

 

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» حکومت بابک بر شهربابک


بابک پسر ساسان بود و ساسان نام مغی بود که در معبد الهه آناهیتا در استخر خدمت می کرد و گویا ساسان بنا به موقعیت مذهبی خود با زنی از خانواده بازرنگی ازداوج کرد که این ازداوج موقعیت او را مستحکم نمود ٬ چون از عهد سلوکیان در ایالت پارس چهار حاکم به حکومت مشغول بودند که یکی از خاندانهای معروف بازرنگی ها بودند و بر قسمت بزرگی از پارس تسلط داشتند .

پس از ساسان پسرش بابک جانشین او شد و چون بر مقام وموقعیتش افزوده شد از جانب اردوان پسر نرسی که از شاهان اشکانی بود و در دارابجرد سلطنت داشت به حکومت شهربابک منسوب گشت . بابک پس از به حکومت به سرعت به آبادانی آن مشغول شده چنانکه در آن برای خود قصری بر پا داشت و عنوان شاهی یافت . برخی از مورخین نوشته اند بابک حاکم استخر بود و لقب پادشاه داشت . گروه دیگری نیز  گفته اند  وی حاکــــــــم شهر کوچک « خیر» در نزدیکی اصطهبانات بود . اما آنچه آثار و متون تاریخی شهادت می دهند بابک ابتدا از جانب اردوان به حکومت شهربابک منسوب شد . چنانچه پسرش اردشیر بنا به شهادت مورخین در شهربا بک متولد و نشو و نما یافت .

و اما اردشیر پس از پدر به سرعت قلمرو حکومتی ساسانی را توسعه داد و با تسخیر اراضی مجاور چنان نیروند گشت که بزرگترین فرمانروای پارس را شکست داد و جانشین او شد که پس از این مرکز حکوکتی از شهربابک انتقال یافت

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» حکومت بابک بر شهربابک


بابک پسر ساسان بود و ساسان نام مغی بود که در معبد الهه آناهیتا در استخر خدمت می کرد و گویا ساسان بنا به موقعیت مذهبی خود با زنی از خانواده بازرنگی ازداوج کرد که این ازداوج موقعیت او را مستحکم نمود ٬ چون از عهد سلوکیان در ایالت پارس چهار حاکم به حکومت مشغول بودند که یکی از خاندانهای معروف بازرنگی ها بودند و بر قسمت بزرگی از پارس تسلط داشتند .

پس از ساسان پسرش بابک جانشین او شد و چون بر مقام وموقعیتش افزوده شد از جانب اردوان پسر نرسی که از شاهان اشکانی بود و در دارابجرد سلطنت داشت به حکومت شهربابک منسوب گشت . بابک پس از به حکومت به سرعت به آبادانی آن مشغول شده چنانکه در آن برای خود قصری بر پا داشت و عنوان شاهی یافت . برخی از مورخین نوشته اند بابک حاکم استخر بود و لقب پادشاه داشت . گروه دیگری نیز  گفته اند  وی حاکــــــــم شهر کوچک « خیر» در نزدیکی اصطهبانات بود . اما آنچه آثار و متون تاریخی شهادت می دهند بابک ابتدا از جانب اردوان به حکومت شهربابک منسوب شد . چنانچه پسرش اردشیر بنا به شهادت مورخین در شهربا بک متولد و نشو و نما یافت .

و اما اردشیر پس از پدر به سرعت قلمرو حکومتی ساسانی را توسعه داد و با تسخیر اراضی مجاور چنان نیروند گشت که بزرگترین فرمانروای پارس را شکست داد و جانشین او شد که پس از این مرکز حکوکتی از شهربابک انتقال یافت

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» داستان عاشقانه پند آموز ( حتما بخوانید )

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید


 

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟


 

دلیلشو نمیدونم …اما واقعا”*دوست دارم


 

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟


 

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


 

من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم


 

ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


 


 

 


 

باشه.. باشه!!! میگم… چون تو خوشگلی،


 

صدات گرم و خواستنیه،


 

همیشه بهم اهمیت میدی،


 

دوست داشتنی هستی،


 

با ملاحظه هستی،


 

بخاطر لبخندت،


 

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد


 

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت


 

پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون


 

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟


 

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم


 

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم


 

گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


 

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره


 

عشق دلیل میخواد؟


 

نه!معلومه که نه!!


 

پس من هنوز هم عاشقتم


 

نظره تو چیه؟

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» زیبا ترین شعر

هر کی اومد تو زندگیم..میبردمش تا آسمون
امروز میشد رفیق راه..فردا واسم بلای جون
نمیشه قبل عاشقو..بدست هر کسی سپرد
نمیدونم بد میاورد..یا چوب سادگیشو خورد
هر چی که به سرم اومد..تقصیر هیچکسی نبود
هر چی که بود پای خودم..تو قصه هام کسی نبود
هیچکسی عاشقم نشد..هیشکی سراغم نیومد
جواب کار خودمه..هر چی بلا سرم اومد
تقصر هیچ کسی نبود..هر چی که بود به پای من
فقط تو بعد از این نیا..میون لحظه های من
رفاقتت مال خودت..منت نزار روی سرم
این قصه ها تموم شده..دیگه نیا دورو برم…

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» حـقـوق جـزایى اسلامى

 

 

(حـقـوق جـزایى اسلامى یک سلسله قواعد و ضوابطى است که به موجب آنها جرایم و جنایات و مـعـاصـى کـبیره و اعمال مخالف نظم و امنیت و عدالت اجتماعى تشخیص [ داده شده ] و میزان و نوع مـجـازات آن نـیـز مـعـیـّن مى گردد و در مواردى [ نیز ] تعیین میزان آن به عهده حاکم شرع و ولىّ فقیه محوّل مى شود.)
موضوع حقوق ، جزا، جرم ، مجرم و مجازات است ، و فایده آن ، حفظ و حراست از مصالح انسان مى بـاشـد. تـوضـیـح ، ایـنـکـه مـصـلحـتـهـاى انـسـان بـه پـنـج امـر حـفـظ نـفـس ، دیـن ، عـقـل ، نـامـوس و مـال تـقـسـیـم شـده و قـوانین اسلام براى پاسدارى ، تقویت و پشتیبانى از این مـصـالح اسـت . بـه هـمین جهت ، اسلام تجاوز به هر یک از این مصلحتها را جرم شمرده و براى هر جرم ، کیفرى مناسب قرار داده است .
(غـزالى) بـعـد از ایـنـکـه حفظ و نگهدارى این مصلحتها را از جمله ضرورتهاى انسانى دانسته درباره تجاوز به این مصالح مى نویسد:
(قـوانـیـن کـیـفـرى اسـلام کـه به اعدام کافر گمراه کننده و مجازات بدعت گذار ... حکم مى کند بـراى ایـن اسـت کـه ایـنـها دین و عقیده مردم را مورد دستبرد قرار داده اند و اینکه قصاص را واجب کـرده ، به خاطر حفظ جان مردم است و اینکه براى شرابخوار حدّ قرار داده ، براى این مردم است و هـمـچـنـیـن عـقـوبـت سـارق و غـاصـب بـه خـاطـر حـفـظ وحـراسـت ازاموال مردم ... است .)(90)
گفتنى است که اسلام قبل از مجازاتهاى سنگین مى کوشد که با تعالیم اخلاقى و الهى ، سطح آگاهى و فرهنگ مردم را بالا ببرد و بدین وسیله نابسامانیهاى اجتماعى مردم را رفع کند، وقوع جرایم را از بین برده و یا به حداقل برساند. از این رو، مى توان گفت : حقوق جزایى اسلامى آخـریـن راه درمان در جهت تاءدیب و تربیت افراد، اصلاح جامعه ، حفظ ارزشهاى انسانى ، از بین بردن نابسامانیهاى اجتماعى و برقرارى نظم و امنیت است .
حقوق جزا در منابع فقهى
در مـنـابـع فـقـهـى کـتـابـى تـحت عنوان حقوق جزا وجود ندارد، بلکه بحثهاى حقوق جزا در متون اسـلامـى بـه نـامـهـاى حـدود، تـعـزیـرات ، قـصـاص ودیـات مـشـهـورنـد. بـه عـنـوان مـثال ، مرحوم محقق حلّى (ره) در کتاب (شرایع الاسلام) ابواب فقه را بر چهار بخشِ عبادات ، عـقـود، ایـقـاعـات و احکام تقسیم کرده و حدود و تعزیرات و قصاص و دیات در بخش ‍ احکام بیان کـرده اسـت . امـام خـمـیـنـى قـدّس سره نیز در کتاب ارزشمند تحریرالوسیله بحثهاى حقوق جزاى اسلام را به صورت زیر آورده است :
1 ـ کتاب الحدود
2 -کتاب القصاص
3 ـ کتاب الدیات (91)
ضرورت اجراى قوانین جزایى
اجـراى قـوانـیـن جـزایـى اسـلام در جـامـعـه یـکـى از ضـروریـتـریـن مـسـائل اجـتـمـاعـى اسـلام اسـت . هیچ اجتماعى بدون آن از امنیت جانى ، مالى ، عقیدتى ، ناموسى و آبـرویـى وجود شرایط، اجراى حدّ برکسى که عفت و اخلاق عمومى جامعه را با کارهاى نامشروع لکـه دار کـرده و ... مـوجـب حـراست جامعه از گزند بزهکاران و پاک سازى و حیات محیط اجتماعى اسـت ، چـنـان کـه در روایـات اسلامى اجراى حدود و قوانین الهى در جهت پاکیزگى محیط اجتماعى به بارش بارانهاى مداوم در پاک سازى محیط طبیعى تشبیه و حتى سودمندتر از آن شمرده شده است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
(اِقامَةُ حَدٍّ خَیْرٌ مِنْ مَطَرِ اَرْبَعینَ صَباحاً)(92)
اقامه حدّ از حدود الهى از (بارش) چهل روز باران بهتر است .
از امـام کـاظـم عـلیـه السـلام نـیـز در ذیـل آیـه (یـُحـْیـِى اْلاَرْضَ بـَعـْدَ مـَوْتـِهـا)(93) نقل شده که فرمود:
مـنـظـور ـ در این آیه ـ احیاى زمین با نزول باران نیست ، بلکه منظور این است که خداوند تعالى مـردانـى را بـرمـى انـگـیـزد کـه عـدالت را احـیـا مـى کـنـنـد و در نـتـیـجـه زمـیـن بـا احـیـاى عـدل ، جـان مـى گـیـرد و زنـده مـى شـود، و اقـامـه حـدّ در زمـیـن از بـاران چهل روز سودمندتر است .(94)
انواع جرایم
جـرایـم (گـنـاهـان) در اسـلام عـبـارت اسـت از کـارهـایـى که از نظر شرع ممنوع (حرام) بوده و خداوند(انسان را) به واسطه حدّ یا تعزیر از (انجام) آن منع کرده است .(95)
جرایم از جهات مختلف به اقسام متنوعى تقسیم مى شود.(96) یکى از آنها تقسیم جرم از نظر سنگین و سبکى آن است . جرایم از این نظر به سه قسم تقسیم مى شود:
1 ـ جرمهاى موجب حدّ، از قبیل : زنا، لواط، مساحقه ، قذف ، شرابخوارى و... .
جراحتهاى عمدى ، شبه عمد و خطایى .
3 ـ جـرمـهـاى مـوجـب تـعـزیـر، هـرگـنـاه و مـعـصـیـتـى کـه کـیـفـر مـعـیـّنـى از قـبـیل حدّ، قصاص یا دیه ندارد، در قلمرو کیفرهاى تعزیرى قرار مى گیرد، چنان که امام خمینى قدّس سره مى نویسد:
(تـعـزیـر کـیفرى است که شامل همه جرایم مى شود. هر کس که یکى از واجبات را ترک کند، یا حـرامـى را مـرتـکـب شـود. بـر امـام عـلیـه السـلام یـا نـایـب امـام اسـت که او را به کیفر تعزیر برساند، به شرط آنکه ( آن فعل یا ترک فعل) از گناهان کبیره باشد. تعزیر سبکتر از حدّ است و با نظر حاکم (شرع و ولىّامر و فقیه) معیّن مى شود.)(97)
انواع کیفرها
با توجه به توضیحاتى که در بحث انواع جرایم ذکر شد، انواع کیفرها نیز روشن مى شود. به عبارت دیگر کیفرهاى اسلامى طبق بیان حضرت امام (ره) در تحریرالوسیله عبارتنداز:
1 ـ حدود ـ که بحث تعزیرات نیز در ضمن آن مى آید ـ .
2 ـ قصاص
3 ـ دیات
در درسـهـاى آیـنـده دربـاره جـرمـهـاى مـوجـب حـدّ بحث خواهیم کرد ودو بخش دیگر در دوره 3/132 بررسى خواهد شد.
زنا
نکوهش زنا
اسـلام بـى بـنـد و بـارى جـنـسـى و اطفاى شهوت از راههاى نامشروع را سخت ممنوع کرده و مورد نـکـوهـش قـرار داده اسـت . و زنـا یـکـى از آنـهـاسـت کـه فـسـادهـایـى از قبیل کشت و کشتار، از بین رفتن نسب ، ترک تربیت فرزندان و ... را در پى دارد(98) و در اسلام ، تحریم شده و از گناهان کبیره محسوب مى شود.
قرآن کریم ضمن تصریح به شناعت زنا پیروانش را از آن نهى کرده ، مى فرماید:
( وَ لا تَقْرَبُو االزِّنى اِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلا)(99)
(هرگز) به زنا نزدیک نشوید. زنا، کارى زشت و شیوه اى ناپسند است .
از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود:
زنـا شـش اثـر دارد که سه تا در دنیا و سه تا در آخرت ظاهر مى شود؛ اما آثار دنیوى اینکه ، آبرو را مى برد، روزى را کم مى کند، مرگ و نیستى را نزدیک مى کند. اما آثار اخروى آن عبارت است از سختى حساب ، غضب پروردگار و جاودانگى در آتش (جهنم) .(100)
زنـا مـوجب فساد و اختلال نظام اجتماعى است . از این رو، در اسلام براى پیشگیرى از آن قوانینى مقرّر شده و احترام آن قوانین بر مسلمانان لازم شده است ، تا بدین وسیله خود را از مبتلا شدن به چنین گناه بزرگى مصون دارند. به عنوان نمونه ، حجاب را براى زناکاران قرار داده است .
در این درس به بررسى (حدّ زنا) مى پردازیم .
راههاى اثبات زنا
زنا از دو راه ثابت مى شود:
الف ـ اقرار: اثبات زنا به واسطه اقرار شرایطى دارد که در زیر مى آید:
1 ـ اقرار کننده بالغ ، عاقل ، مختار بوده و اقرار وى از روى قصد باشد.(101)
2 ـ اقرار، صریح و آشکار باشد.
3 ـ چهار بار تکرار شود(و به کمتر از آن حدّ ثابت نمى شود).(102)
ب ـ بیّنه (شاهد): اثبات زنا به واسطه بیّنه نیز داراى شرایط زیر است :
1 ـ شهود کمتر از چهار مرد یا سه مرد و دو زن نباشند.(103)
2 ـ شهادت آنان صریح باشد.(104)
3 ـ عادل باشند.(105)
4 ـ گفته آنان با هم مطابق باشد.(106)
گـفـتـنى است که اگر کسى به چیزى که موجب حدّ است اقرار کند، سپس توبه نماید، امام علیه السـلام حـق عـفـو یـا اقـامـه حـدّ بـر او را دارد، و اگـر (زنـاکـار) قـبـل از قـیـام بـیّنه ، توبه نماید، حدّ ساقط مى شود، ولى اگر بعد از آن توبه کند ساقط نمى شود وامام (ع) حق عفو او را ندارد.(107)
اقسام حدّ
1 ـ اعـدام (قـتـل) ؛ در مـورد کـسـى کـه بـا مـحـارم نـسـبـى از قبیل مادر، دختر، خواهر و ... زنا کند و نیز کسى که زنى را مجبور به زنا کند.
2 ـ سـنـگـسـار کـردن ؛ در مـورد زنـاى زن یـامـرد هـمـسـردار(مـحـصـن یـا مـحـصـنـه) بـا شـخـص عاقل و بالغ .
3 ـ تـازیـانـه ؛ در مـورد مـرد یـا زن مـجـرّد و نـیـز زن عاقل و بالغى که با طفلى زنا کند.
4 ـ تازیانه و سنگسار؛ کیفر پیرمرد وپیرزن همسردار.
5 ـ تازیانه ، تبعید و تراشیدن سر؛ در مورد زناى بِکْر.(108)
چگونگى اجراى حدّ
1 ـ هـرگـاه شـخـصـى مـسـتـوجـب چند نوع کیفر باشد، ابتدا حدّى جارى مى شودکه سبب فوت حدّ دیـگـرنـشـود اگـر شـلاق و سـنـگـسـار بـر او جـمـع شده باشد، ابتدا شلاق زده مى شود، سپس سنگسار مى شود.(109)
2 ـ جـهـت سـنـگـسار کردن ، مرد را تا بالاى کفل ـ نه بیشتر ـ و زن را تا نیمه بدن یعنى کمر و زیـر سـیـنـه (در گـودالى) دفـن مـى کـنـنـد. بـنـابـرایـن ، اگـر مـرد یـا زن از گـودال فـرار کـنـنـد، چـنانچه زنا به واسطه بیّنه ثابت شده باشد، برگردانده مى شوند، ولى اگر به اقرار ثابت شده باشد دو صورت دارد:
الف ـ اگر بعد از خوردن سنگ ـ گر چه یک سنگ ـ فرار کنند، برگردانده نمى شوند.
ب ـ وگرنه باید برگردانده شوند.
نـاگـفـتـه نماند که حکم مزبور درباره سنگسار کردن است ، اما در مورد تازیانه ، فرار نفعى ندارد، بلکه برگردانده مى شوند و مطلقا حدّ مى خورند.(110)
مـردم او را سـنـگـسـار مـى کـنـنـد و اگـر بـیـّنـه بـر آن اقـامـه شـود، اوّل بیّنه سپس امام (ع) وپس از آن مردم او را سنگسار مى کنند.(111)
4 ـ مـرد زنـاکـار در حـال ایـسـتـاده و بدون لباس ـ درحالى که عورتش پوشیده شده ـ و زن به صورت نشسته و با لباس شلاق زده مى شود.(112)
5 ـ بـراى حـاکـم سـزاوار اسـت به مردم اعلان کند که در اجراى حدّ حضور یابند، بلکه سزاوار اسـت کـه بـه آنان امر کند، تا براى اجراى حدّ حضور یابند و احوط حضور گروهى از مؤ منان ـ سه نفر یا بیشتر ـ است .(113)
6 ـ هـنـگـام سـنـگـسـار کـردن ، امـام (ع) یـا حـاکم به او دستور مى دهد که با آب سدر، سپس آب کـافـور و پـس از آن بـا آب خـالص ، غـسـل مـیـّت کـنـد، کـفـن بـپـوشـد و قبل از قتل او مانند حنوط میّت ، حنوط شود، سپس سنگسار گردد. بعد از آن بر او نماز خوانده مى شود و بدون غسل دادن ، در قبرستان مسلمانان دفن مى گردد.(114)
یـادآورى : نـیـّت غـسـل از جـانـب خـود مـجـرم اسـت ، گـر چـه احـتـیـاط آن اسـت کـه حـاکـم نـیـز نیت غسل کند.(115)
همجنس گرایى
یکى از روابط جنسى نامشروع که بشدّت در اسلام مورد سرزنش قرار گرفته و از زشت ترین و پلیدترین راههاى التذاذ جنسى شمرده مى شود، (همجنس گرایى) یا (همجنس ‍ بازى) است که در فقه اسلامى از آن به (لواط) و (مساحقه) تعبیر مى شود.
لواط
(لواط) در فـقـه اسـلام و قـوانـیـن جـزایـى ، اصـطـلاحـى اسـت کـه بـراى عـمـل شنیع همبسترى مرد با مرد و جمع شدن آن دو با یکدیگر براى اطفاى غریزه جنسى به کار مـى رود. لواط از جـمـله گـنـاهـان کـبـیـره ،بـر خـلاف اصـول فـطـرت ، بـر بـاد دهـنـده نسل ، فاسد کننده اجتماع ، از زنا زشت تر و حدّ آن نیز ازحّد زنا شدیدتر است .
در زشـتـى لواط هـمـیـن بـس کـه قـوم لوط هـمـگـى بـه جـرم ایـن عـمـل شـنـیـع ، بـه بلاى بزرگى دچار گشته به دوزخ رهسپار شدند و شهر ویرانشان ، مایه عبرت آیندگان شده .(116) قرآن کریم در این باره مى فرماید:
( وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها ایَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) (117)
از آن قریه براى خردمندان عبرتى روشن بر جاى گذاشتیم .
امام رضا(ع) درباره زشتى لواط فرمود:
( وَ اعـْلَمْ اَنَّ حُرْمَةَ اَلدُّبُرِ اَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْفَرْجِ لِاءَنَّ اللّهَ اَهْلَکَ اُمَةً بِحُرْمَةِ الدُّبُرِ وَ لَمْ یُهْلِکْ اَحَداً بِحُرْمَةِ الْفَرْجِ) (118)
بـدان کـه حـرمـت لواط از زنـا بـیـشـتـر اسـت ، زیـرا خـداونـد قـومـى را (قـوم لوط) بـه خـاطـر عمل لواط هلاک کرد، ولى کسى را براى زنا هلاک نکرد.
احکام لواط
1 ـ اثبات لواط: از دو راه اثبات مى شود:
اول : اقرار فاعل یا مفعول به چهار مرتبه .
دوم : شـهـادت چـهـار مـرد بـطـور مـشـاهـده ، در صـورتـى کـه شـرایـط قبول را دارا باشند.(119)
2 ـ صورتهاى گوناگون جرم و مجازات مجرم
1 ـ فاعل و مفعول هر دو بالغ ، عاقل و مختارباشند؛ حکم هر دو اعدام است .
2 ـ فـاعـل ، بـالغ و عـاقـل و مـفـعـول بـچـه بـاشـد؛ حـکـم فاعل اعدام و حکم مفعول ، تاءدیب است .
3 ـ فاعل و مفعول هر دوبچه باشند؛ حکم هر دو تاءدیب است .
4 ـ فـاعـل ، بـچـه و مـفـعـول ، بـالغ بـاشـد؛ فـاعـل تـاءدیـب شـده و مفعول حدّ مى خورد.(120)
تذکّر: در احکام یاد شده تفاوتى میان مسلمان و کافر و محصن و غیر محصن نیست .(121)
3 ـ اقسام اعدام
1 ـ کشتن و گردن زدن با شمشیر
2 ـ بستن دست و پاى مجرم و پرت کردن او از جاى بلندى مانند کوه و غیر آن
3 ـ سوزانیدن با آتش
4 ـ سنگسار کردن
5 ـ و بنابر قولى : خراب کردن دیوارى روى او.
حـاکـم در کـشـتـن (اعـدام) شـخـص مـجـرم بـه جـرم لواط ـ اعـم از فاعل و مفعول ـ بین موارد مزبور مخیّر است .(122)
4 ـ تـوبـه لواط کـنـنـده : کـسـى کـه لواط کـرده ، اگـر قـبـل از قـیـام بـیـّنه ، توبه کند، حدّ ساقط مى شود و اگر بعد از آن توبه کند، ساقط نمى شـود، و چنانچه ثبوت آن به واسطه اقرار باشد، سپس توبه کند، امام علیه السلام و همچنین نایب او حق دارد، او را ببخشد یا حدّ بر وى اجرا کند.(123)
مساحقه
یکى دیگر از انحرافات جنسى که در اسلام سخت سرزنش شده و از شدیدترین گناهان کبیره و بزرگترین محرّمات الهى شمرده شده ، (مساحقه) یعنى همبستر شدن زن با زن است .
از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:
( اَلسُّحـْقُ فـى النِّسـاءِ بـِمَنْزِلَةِ اللَّواطِ فِى الرِّجالِ، فَمَنْ فَعَلَ ذلِکَ شَیْئا فَاقْتُلُوهُما ثُمَّ اْقتُلُوهُما) (124)
مـسـاحـقـه در میان زنان مانند لواط در بین مردان است .هر کس چنین کارى کند آنها را بکشید، آنها را بکشید.
زنى از امام صادق علیه السلام درباره (سحق) پرسید. آن حضرت فرمود:
حـّدش ، حـدّ زنـاکـار اسـت . آن زن پرسید: آیا خداوند(از آن) در قرآن نام برده است ؟امام فرمود: بـلى . پـرسـیـد: در کجا از زنان مساحقه کننده نام برده شده است ؟ فرمود: آنها زنان (اصحاب رَسّ)(125) هستند.(126)
1 ـ (سـحـق) هـمـانـنـد لواط بـا اقـرار و بـیّنه اثبات مى شود و حدّ آن صد تازیانه است ، در صورتى که دو طرف بالغ ، عاقل و مختار باشند دراینجا فرقى بین محصنه بودن یا نبودن و نیز مسلمان یا کافر بودن نیست .(127)
2 ـ اگـر مـسـاحـقـه تـکـرار شـود، در صـورتـى کـه حـدّ در خلال آنها واقع شده باشد، در مرتبه چهارم کشته مى شود.(128)
3 ـ حدّ مساحقه به وسیله توبه قبل از قیام بیّنه ، ساقط مى گردد، ولى بعد از آن ساقط نمى شـود. اگـر مـسـاحقه به اقرار ثابت شود، سپس توبه کند، امام علیه السلام و نیز نایب او در اجراى حدّ یابخشش مخیّر است ، همان طور که در لواط مخیّر بود.(129)
قـذف
(قذف) (130) در اصطلاح فقهى عبارت است از نسبت زنا یا لواط به کسى دادن .
دیدگاه اسلام
رواج تـهـمـت و افترا در جامعه اسلامى باعث جریحه دار شدن عفّت عمومى و لکّه دار شدن نوامیس مـردم مـى شـود، حسّ اعتماد را از میان مردم برمى دارد، بى تفاوتى را در جامعه حاکم مى کند و در نتیجه روح حیوانى و غریزه شهوانى را تقویت مى کند و... .
از ایـن رو، اسـلام بـا رواج تـهـمـت ، اشـاعـه فـحـشـا و بـیـان زشـتـیـهـا بـویـژه در مـسـائل نـامـوسـى ، سخت مخالف است . قرآن کریم کسانى را که به حریم عفّت و عصمت دامنهاى پاک احترام نمى گذارند، چنین تهدید مى کند:
( اِنَّ الَّذیـنَ یـُحـِبُّونَ اَنْ تـَشـیعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ فِى الدُّنْیا وَ اْلاخِرَةِ ...) (131)
براى کسانى که دوست دارند درباره مؤ منان تهمت زنا شایع شود، در دنیا و آخرت عذابى دردآور مهیاست .
در جاى دیگر براى مبارزه با آن مى فرماید:
( وَ الَّذیـنَ یـَرْمـُونَ الُْمـحـْصـَنـاتِ ثـُمَّ لَمْ یـَاءْتـُوا بِاءَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً اَبَدا وَ اُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ) (132)
ضربه (شلاق) بزنید و از آن پس هرگز شهادتشان را نپذیرید که مردمى فاسقند.
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله درباره آن فرمود:
کـسـى کـه به مرد یا زن پاکدامنى نسبت زنا بدهد، خداوند کردار نیکش را از بین مى برد و روز قـیـامـت هـفـتـاد هـزار فـرشـتـه از پیشِ رو و پشت سر، او را تازیانه مى زنند، سپس به آتش مى اندازند.(133)
شرایط قذف ، قذف کننده و قذف شده
قذف 1 ـ به لفظ صریح یا ظاهرى باشد.(134)
2 ـ گوینده به معناى لفظى که به کار مى برد، آگاه باشد.(135)
1 ـ بلوغ
شرایطقذف کننده 2 ـ عقل
3 ـ اختیار
4 ـ قصد(136)
شخص قذف شده ، محصن بودن (137) (138)
راههاى اثبات قذف
1 ـ دو مرتبه اقرار
2 ـ شهادت دو شاهد عادل (139)
1 ـ هشتاد ضربه شلاق است ، اعم از اینکه گوینده مرد باشد یا زن .
2 ـ شدّت زدن در قذف کمتر از شدّت آن در زناست .
3 ـ برهنه نمى شود، بلکه روى لباس عادى اش زده مى شود.
حـدّ قذف 4 ـ تمام تن او ـ جز سر، صورت و عورت ـ زده مى شود.(140)
5 ـ اگـر حـدّ بـه تـکـرار قـذف ، مکرّر شود، احوط آن است که قذف کننده در مرتبه چهارم کشته شود.(141)
6 ـ اگـر دو نـفـر هـمـدیـگـر را قـذف کـنـنـد، حـدّ سـاقـط مـى شـود و هـر دو تـعـزیـرمـى گردند.(142)
کیفر فحّاشى
هـر فـحـشـى مـانـنـد (اى دیّوث) یا هر تعریضى به آنچه که مواجه او، آن را کراهت دارد و در عـرف و لغـت او مـفـیـد قـذف نـمـى بـاشـد، بـه سـبـب آن تـعـزیـر ثـابـت مـى شـود ـ نـه حـدّ ـ مـثـل ایـنـکـه بگوید: (تو حرام زاده اى) یا (اى حرام زاده) یا (اى فرزند حیض) ، (یا به هـمـسرش بگوید: (تو را عذرا نیافتم) ، یا بگوید: اى فاسق ، اى فاجر، اى شارب الخمر و امـثـال ایـنـها که موجب استخفاف دیگرى است ، در حالى که طرف ، مستحق آن نمى باشد، گوینده مـسـتـحـق تـعـزیـر اسـت ـ نـه حـدّ ـ و چـنـانـچـه مـخـاطـب مـسـتـحـق آن بـاشـد، مـوجـب چـیـزى نـمـى باشد.(143)
ص دو فرع مهمّ
1 ـ کـسى که به پیغمبر صلى اللّه علیه و آله ـ العیاذ باللّه ـ ناسزا بگوید، بر شنونده آن واجب است که او را به قتل برساند، مادامى که خوفى بر خود، یا عرض خود، یا بر جان مؤ من ، یـا عـرض او نـبـاشـد و بـا وجـود ایـن خـوف ، جـایـز نـمـى بـاشـد، و اگـر بـر مـال مـورد تـوجـه او یـا بـر مـال مـورد تـوجـه بـرادر مـسـلمـانـش خـوف بـاشـد، تـرک قـتـل او جـایـز است ، و این بر اذن همچنین است اگر یکى از ائمه (ع) را ناسزا بگوید و در ملحق کـردن حـضـرت صـدّیقه طاهره سلام اللّه علیها به آنان وجهى است ، بلکه اگر سبّ او به سبّ پیغمبر(ص) برگردد، بدون اشکال به قتل مى رسد.(144)
2 ـ هـر کـس تـرک واجـب کـنـد، یـا مرتکب حرام شود، امام علیه السلام و نایب او، حق تعزیر او را دارند، به شرطى که از گناهان کبیره باشد.(145)
مشروبخوارى
نکوهش شرابخورى در اسلام
شـرابـخـورى یـکـى از گـنـاهـان کـبـیـره اسـت و قـرآن کـریـم از آن بـه گـناه بزرگ یاد کرده (146) و پیروان خویش را از آن برحذر داشته است ، چنان که مى فرماید:
(یـا اَیُّهـَا الَّذیـنَ امـَنـُوا اِنَّمـَا الْخـَمـْرُ وَ الْمـَیـْسـِرُ وَ الاَْنـْصـابُ وَالاَْزْلامُ رِجـْسٌ مـِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)(147)
اى کـسـانـى کـه ایـمـان آورده ایـد، شـراب و قـمـار و بتها و گروبندى با تیرها پلیدى و کار شیطان است ، از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید.
امام باقر علیه السلام فرمود:
رسـول خدا صلى اللّه علیه و آله درباره شراب ، ده طایفه را لعنت کرده که عبارتند از: کارنده درخـت ، نـگـهـبـان آن ، گـیـرنـده آب انـگـور، نـوشـنـده ، سـاقـى ، حـمـل کـنـنـده ، تـحـویـل گـیـرنـده ، خـریـدار، فـروشـنـده و دریـافـت کـنـنـده پول آن .(148)
پیامدهاى شرابخوارى
شـرابـخـوارى پـیامدهاى نامطلوبى در انسان دارد، او را از سعادت و خوشبختى محروم مى سازد، آثـار بـدى در مـعـده ، روده هـا، جـگـر، سـلسـله اعـصـاب ، قـلب و حـواس انـسـان بـر و ... را به دنـبـال دارد و در یـک کـلام ، کـلیـد و سـرچـشـمـه هـمـه بـدیـهـاسـت ، چـنـان کـه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:
(جُمِعَ الشَّرُّ کُلُّهُ فى بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ شُرْبُ الْخَمْرِ)(149)
تمام بدیها در خانه اى جمع شده و کلید آن ، شرابخوارى قرار داده شده است .
در اینجا به دو پیامد مهمّ آن اشاره مى کنیم :
1 ـ فـسـاد عـقـل : شـرابـخـوارى بـیـش از هـر چـیـز دیـگـر مـوجـب فـسـاد عقل انسان مى شود. حضرت على علیه السلام فرمود:
(فَرَضَ اللّهُ ... تَرْکَ شُرْبِ الْخُمْرِ تَحْصینا لِلْعَقْلِ)(150)
خداوند نیاشامیدن شراب را براى محفوظ داشتن عقل (از فساد و تباهى) واجب کرده است .
2 ـ اثـر در نـسـل : شـراب در نـسـل آدمـى اثـر نـامطلوب به جاى مى گذارد. از این رو، در اسلام سـفـارش شـده بـه شـرابـخـوار زن نـدهـنـد، چـنـان کـه رسول خدا(ص) فرمود:
(شارِبُ الْخَمْرِ ... لا تُزَوِّجُوهُ اِذا خَطَبَ)(151)
هر گاه شرابخوارى (از دختر شما) خواستگارى کرد، به او زن ندهید.
حدّ شرابخوارى
حـدّ شـرابـخوارى ، هشتاد ضربه شلاق است ـ اعم از اینکه خورنده آن مرد باشد یا زن ـ که بر کـمـر، دو کـتف و بقیه بدن شخص شرابخوار زده مى شود و از زدن به صورت ، سر و عورتش خوددارى مى گردد.(152)
کیفیت اجراى حدّ به شرح زیر است :
ب ـ زن را به صورت نشسته و با لباسهایش تازیانه مى زنند.(153)
گـفـتـنـى اسـت کـه اگـر کـسـى چـنـد بـار بـطـور مـکـرّر، شـراب بـیـاشـامـد، ولى در خلال آنها حدّ زده نشود، یک حدّ از همه آنها کفایت مى کند و چنانچه دوبار بیاشامد و در بین آن حدّ بـخـورد، در مـرتـبـه سـوّم بـه قـتـل مـى رسـد و بـعـضـى گـفته اند: در مرتبه چهارم کشته مى شود.(154)
راه اثبات شرابخوارى
1 ـ اقرار در دو مرتبه
2 ـ شهادت دو شاهد عادل (155)
در اقـرار کـنـنده ، بلوغ ، عقل ، حریّت ، اختیار و قصد شرط است . در اقرار شرط است که مقرون بـه چـیـزى نـشـود کـه بـا آن احـتـمـال جـواز شـربـش بـاشـد مـانـنـد ایـنـکـه بـگـویـد: جـهـت مداوا(156)
توبه شرابخوار
توبه شرابخوار چند صورت دارد:
1 ـ اگر قبل از اقامه بیّنه ، توبه کند، حدّ از او ساقط مى شود.
2 ـ اگر بعد از اقامه بیّنه ، توبه کند، حدّ ساقط نمى شود و بر او حدّ زده مى شود.
3 ـ اگر قبل از اقرار، توبه کند، حدّ ندارد.
4 ـ اگـر بـعـد از اقـرار، تـوبـه کند، بعید نیست که امام علیه السلام در اقامه حدّ و بخشش او، مخیّر باشد و احوط آن است که حدّ اقامه شود.(157)
سرقـت
نکوهش دزدى
سرقت یا دزدى یکى دیگر از گناهان کبیره است که در اسلام ، سخت مورد نکوهش قرار گرفته و براى آن مجازات شدیدى مقرّر شده است . به عنوان نمونه قرآن کریم مى فرماید:
(وَ الّسـارِقُ وَ السـّارِقـَةُ فـَاقـْطـَعـُوا اَیـْدِیـَهـُمـا جـَزاءً بـِمـا کـَسـَبـا نَکالاً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ)(158)
انـگـشـتان دست مرد و زن دزد را به کیفرکارى که کرده اند، ببرید. این عقوبتى است از جانب خدا که او پیروزمند و حکیم است .)
امام صادق علیه السلام درباره اثر نامطلوب دزدى فرمود:
چهار چیز است که به هر خانه اى داخل شود، آن را ویران مى سازد و به برکت آباد نمى گردد (و آنها عبارتند از:) شراب ، دزدى ، خیانت و زنا.(159)
امام رضا علیه السلام نیز درباره دلیل حرمت دزدى فرمود:
... اگر دزدى حلال بود، موجب فساد اموال و قتل نفس مى شد. چنانچه دزدى رواج یابد، موجب کشت و کـشـتـار، نـزاع ، کـیـنـه و حـسـد مـى شـود و تـرک تـجـارت و صـنـاعـت و تـعـطـیـل شـدن کـارهـا را بـه دنبال مى آورد... و دلیل قطع دست دزد براى این است که او بطور مـسـتـقیم با دست خود که بهترین و سودمندترین اعضاى اوست ، اشیا(ى مردم) را برداشته است . بنابراین ، قطع بطور حرام رغبت نکند و ... .(160)
راههاى اثبات سرقت
1 ـ دو مرتبه اقرار
2 ـ شهادت دو مرد عادل (161)
گـفـتـنـى اسـت کـه اگـر یـک مـرتـبـه اقـرار کـنـد، دسـتـش قـطـع نـمـى شـود، ولى مـال از او گـرفـتـه مـى شـود و به شهادت زنها ـ جداگانه یا با ضمیمه مردها ـ و نیز به یک شاهد و قسم ، قطع نمى شود.(162)
در مورد اقرار کننده ، بلوغ ، عقل ، اختیار و قصد معتبر است .(163)
شرایط وجوب حد
1 ـ بلوغ
2 ـ عقل
3 ـ اختیار
4 ـ عدم اضطرار
شرایط وجوب حد5 ـ دزد محل نگهدارى (مال) رابشکندیاپاره کند.
6 ـ دزد، خودش یا به مشارکت دیگرى کالا را از محل نگهدارى آن خارج سازد.
7 ـ دزد، پدر صاحب مال نباشد.
8 ـ مال را بطور پنهانى و مخفیانه ربوده باشد.(164)
1 ـ شخص امین ، اگر خیانت کند.
2 ـ راهن ، اگر رهن را بدزدد.
3 ـ موجر، اگر عین استیجارى را بدزدد.(165)
4 ـ اجیر، از مال مستاءجر بردارد، در صورتى که او را امین قرار داده باشد.(166)
5 ـ هـر یـک از زن و شـوهـر، درصـورتـى کـه مـال را در محل حفظ آن قرار نداده باشند.
6 ـ مهمان ، درصورتى که مال را در محل حفظ خود قرار نداده باشند.(167)
شرایط مال مسروقه
1 ـ از نظر شرع مالیّت داشته ومسلمان بتواند مالکش شود.
2 ـ بـه حـدّ نـصـاب رسـیـده بـاشـد و حـدّ نـصـاب آن ربـع دیـنـار طـلاى خـالص سـکـّه دار است .(168)
3 ـ در (حِرْز) باشد مثل اینکه در جاى قفل شده یا بسته اى باشد و ... .(169)
ناگفته نماند که اگر ازجیب انسان دزدى شود، دو صورت دارد:
الف ـ اگـر مال دزدیده شده در حرز باشد، مثل اینکه در جیبى باشد که زیر لباس است یا سر جـیبش به وسیله اى مانند زیپ بسته باشد، ظاهرا قطع ثابت است . همچنین است اگر جیب در درون لباس رویى باشد.
ب ـ اگر مال در جیبى که باز و روى لباس است باشد، دست سارق قطع نمى شود.
بـا ایـن تـوضـیـح روشـن مـى شـود کـه مـعـیـار قـطـع دسـت ایـن اسـت کـه مال سرقت شده در جایى دربسته و محفوظ باشد.(170)
حدّ سرقت
پس از احراز شرایط و اثبات وقوع جرم ، بر شخص دزد حدّ جارى مى شود. چگونگى حد سرقت به شرح زیر است :
1 ـ در مرتبه اول چهار انگشت از مفصل اصلى دست راست ، قطع مى شود.
2 ـ در مرتبه دوم دزدى ، پاى چپش از زیر قوزک پا قطع مى شود.
3 ـ اگـر بـراى سـوّمـیـن بـار دزدى کـنـد، بـه حبس ابد محکوم مى شود، تا اینکه در همان زندان بمیرد و چنانچه فقیر باشد، مخارجش از بیت المال داده خواهد شد.
4 ـ اگر بار چهارم ، گرچه در زندان باشد دست به دزدى بزند، اعدام مى شود.(171)


 

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» دادسراها

 

در اجتماع، اعمالی از سوی برخی افراد سر می زند که نظم و امنیت جامعه را برهم زده و در مواردی نیز حقوق اشخاص دیگر را تضییع می نماید. از آنجائی که سیستم قضائی حافظ منافع جامعه است دادسراها به نمایندگی از جامعه، اقدام به کشف جرم و تعقیب متهم و جمع آوری دلایل نموده تا حقوق افراد جامعه محفوظ و نظم و امنیت قضایی و اجتماعی حاصل گردد. اما دادسرا نهادی نیست که فقط حامی متضرر از جرم باشد و یا فقط به حفظ و تأمین امنیت اجتماعی بپردازد بلکه مکلف است ضمن انجام امور فوق از متهم حمایت کرده و حقوق فردی و اجتماعی وی را نیز لحاظ نماید.


 

از این رو دادسرای عمومی و انقلاب که به اکثر جرایم رسیدگی می نماید از جایگاه مهمی برخوردار است. دادسرای نظامی و دادسرای ویژه روحانیت در معیت دادگاههای نظامی و دادگاه ویژه روحانیت نیز به جرایم خاص نظامیان و روحانیون رسیدگی می نمایند. البته در همه این موارد اصول حاکم تقریباً یکسان است. جهت اقامه دعوی در دادسرا و چگونگی تحقیقات برخی مقررات بایستی رعایت گردد تا از یک طرف حقوق شاکی و اجتماع و از طرف دیگر حقوق متهم تضمین شود. این مقررات به شرح زیر می باشد.


 

 


 

شروع و کیفیت تحقیقات در دادسرا
دادسرا نهادی است مرکب از دادستان و دادیار و بازپرس که به ریاست دادستان اداره می شود و وظیفه اصلی اش تعقیب جنبه عمومی جرم است.


 

دادسرا برای تعقیب باید مطابق قانون عمل کند. جهات قانونی برای شروع به تحقیقات عبارتند از :


 

الف- شکایت شاکی


 

ب- اعلام و اخبار ضابطین دادگستری یا اشخاصی که از قولشان اطمینان حاصل شود.


 

ج- جرام مشهود در صورتی که قاضی ناظر وقوع جرم باشد.


 

د- اظهار و اقرار متهم


 

از این رو شروع به تحقیقات بدون رعایت جهات بالا غیرقانونی و بدون مجوز است.


 

 


 

1- شکایت


 

تمامی جرایم داریا جنبه عمومی اند و برخی جرایم علاوه بر جنبه عمومی دارای جنبه خصوصی نیز هستند. برای مثال جرایم رانندگی بدون پروانه یا حمل مشروب الکلی یا عبور غیرمجاز از مرز و …صرفاً جنبه عمومی دارند ولی جرایمی چون قتل عمدی، کلاهبرداری، سرقت و …علاوه بر جنبه عمومی دارای جنبه خصوصی نیز می باشند. در میان جرایمی که دارای جنبه عمومی و خصوصی با هم هستند. بنا به دلایلی (چون مصالح اجتماعی، اقتصادی و …که قانون تشخیص داده) جنبه خصوصی بعضی جرایم بر جنبه عمومی آنها برتری دارد برای مثال جرایمی نظیر ترک انفاق و فحاشی که اصطلاحاً به آنها جرایم قابل گذشت می گویند (چون تعقیب و رسیدگی آنها موکول به شکایت شاکی خصوصی است) تا هنگامی که متضرر از جرم اقدام به طرح شکایت نکند امر تعقیب صورت نمی گیرد. همچنین اگر شکایتی هم مطرح شود ولی بعداً شاکی از آن صرف نظر کند تعقیب متوقف می ماند و حتی اگر رسیدگی منجر به صدور حکم عیه متهم نیز شود با رضایت شاکی خصوصی حکم و مجازات اجرا نخواهد شد.


 

با این اوصاف مطابق قانون طرح شکایت برای شروع به رسیدگی کافی است و قاضی نمی تواند از رسیدگی به آن خودداری کند. قضات و ضابطین دادگستری موظفند شکایت کتبی یا شفاهی را همه وقت قبول نمایند. شکایت شفاهی در صورت مجلس قید و به امضای شاکی می رسد و اگر شاکی نتواند امضا کند یا سواد نداشته باشد مراتب در صورتمجلس قید و انطباق شکایت شفاهی با مندرجات صورتمجلس تصدیق می شود. شاکی می تواند شخصاً یا توسط وکیل شکایت کند و باید در شکوائیه اش به موارد زیر اشاره کند :


 

الف- نام، نام خانوادگی، نام پدر و نشانی دقیق شاکی


 

ب- موضوع شکایت و ذکر تاریخ و محل وقوع جرم


 

ج- ضرر و زیان مالی که به شاکی وارد شده و مورد مطالبه است.


 

د- مشخصات و نشانی کسی که از او شکایت دارد (درصورت امکان)


 

ه- دلایل و اسامی و مشخصات و نشانی گواهان (درصورت امکان)


 

چنانچه شاکی نتواند متهم را معین کند یا دلایل اقامه شکایت او کافی نباشد و یا شاکی از شکایت خود صرف نظر کرده ولی موضوع از جرایم غیرقابل گذشت باشد مانند کلاهبرداری، سرقت، خیانت در امانت، مزاحمت تلفنی و …قاضی تحقیقات لازم را انجام می دهد و امر تعقیب متوقف نخواهد شد.


 

 


 

نمونه ای شکایت


 

ریاست محترم دادسرای عمومی و انقلاب …


 

باسلام
احتراماً اینجانب ……فرزند……مقیم ……از آقای/خانم ………تحت عنوان .…..………(کلاهبرداری، فحاشی، آسیب بدنی عمدی…) شکایت دارم. نامبرده در تاریخ ……در خیابان ……در حضور ……نفر به نامهای ………………به نشانی …………………………نسبت به من فحاشی کرد. از این رو تقاضای تعقیب کیفری و مجازات ایشان را دارم.


 

نشانی متهم …………………می باشد.


 

محل امضا-مهر-انگشت


 


 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

در جرایم قابل گذشت که تعقیب امر کیفری موکول به شکایت شاکی است چناچه متضرر از جرم صغیر یا غیر رشید یا مجنون باشد و به ولی و قیم و سرپرست قانون اش دسترسی نباشد یا اینکه خود سرپرست نسبت به او مرتکب جرم شده باشد قاضی شخص دیگر را به عنوان قیم موقت تعیین می کند و یا خود امر کیفری را تعقیب کرده و اقدامات لازم را برای حفظ و جمع آوری دلایل جرم و جلوگیری از فرار متهم به عمل می آورد.


 

شاکی حق دارد هنگام تحقیقات گواهان خود را معرفی و دلایل خود را بیان کند و از صورتجلسه تحقیقات مقدماتی که با محرمانه بودن تحقیقات منافات ندارد با هزینه خودش رونوشت بگیرد.


 

همچنین شاکی حق دارد از قاضی تقاضای تأمین ضرر و زیان نماید و قضای در صورت صلاحدید قرار تأمین خواسته از اموال متهم صادر می کند.


 

 


 

نمونه درخواست تأمین خواسته در امر کیفری


 

ریاست محترم شعبه ………


 

باسلام
احتراماً اینجانب ……فرزند……مقیم ……به لحاظ صدور یک فقره چک بلامحل به تاریخ ………و به شماره ……… به مبلغ ………عهده بانک ………از آقای/خانم …………مقیم ………شاکی هستم. گواهی عدم پرداخت بانک و کپی مصدق چک به عنوان دلیل پیوست می باشد. ضمناً مطابق ماده 74 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری تقاضای تأمین و توقیف اموال متهم را به مبلغ (مندرج در چک) دارم.


 




 


 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

2-اعلام و اخبار ضابطین دادگستری


 

ضابطین دادگستری مأمورانی اند که تحت نظارت و تعلیمات مقام قضائی در کشف جرم و بازجویی مقدماتی و حفظ آثار و دلایل جرم و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم و ابلاغ اوراق قضائی مانند احضاریه و اجرای تصمیمات قضائی به موجب قانون اقدام می نمایند و عبارتند از :


 

· نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران


 

· روسا و معاونین زندان نسبت به امور مربوط به زندانیان مانند فرار زندانیان، ارتکاب جرایم توسط زندانیان در داخل زندان و …


 

· مأمورین نیروی مقاومت بسیج که برابر قوانین خاص و در محدوده وظایف محوله اقدام می نماید.


 

(توضیح : برابر قانون حمایت قضائی از بسیج مصوب 1371، به نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اجازه داده می شود تا همانند ضابطین قوه قضائیه هنگام برخورد با جرایم مشهود در صورت عدم حضور ضابطین دیگر و یا عدم اقدام به موقع آنها و یا اعلام نیاز آنان به منظور جلوگیری از از بین رفتن آثار جرم و فرار متهم و تهیه و ارسال گزارش اقدامات قانونی لازم را به عمل آورند).


 

· سایر نیروهای مسلح در مواردی که شورای عالی امنیت ملی تمام یا برخی از وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی را به آنان محول کند.


 

· مقامات و مأمورینی که به موجب قوانین خاص در حدود وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می شوند مانند مأمورین محیط زیست در ارتباط با جرایم زیست محیطی و شکار و …


 

در هر صورت گزارش کلیه ضابطین در صورتی اعتبار و ارزش دارد که موثق و مورد اعتماد قاضی باشد.


 

ضابطین دادگستری مکلفند دستورات مقام قضائی را اجرا کنند و ریاست نظارت و بر ضابطین از حیث وظایفی که به عنوان ضابط دارند با دادستان است. ضابطین به محض اطلاع از وقوع جرم، در جرایم غیر مشهود مراتب را برای کسب تکلیف و اخذ دستور لازم به مقام ذیصلاح قضائی اعلام می کنند و درخصوص جرایم مشهود تمامی اقدامات لازم را به منظور حفظ آلات و ادوات و آثار جرم و جلوگیری از فرار متهم و یا تبانی، تعقیب و تحقیقات مقدماتی را انجام و بلافاصله به اطلاع مقام قضائی می رسانند.


 

(توضیح : جرایم مشهود جرایمی هستند که : 1- در مرئی و منظر ضابطین واقع شده و یا بلافاصله مأمورین در محل وقوع جرم حضور یافته و آثار جرم را پس از وقوع مشاهده کنند. 2- درصورتی که دو نفر یا بیشتر که ناظر وقوع جرم بوده و یا متضرر از جرم، بلافاصله پس از وقوع جرم شخص معین را مرتکب جرم، معرفی نماید. 3- بلافاصله پس از وقوع جرم علایم و آثار و اسباب و دلایل جرم در تصرف متهم یافت شود یا تعلق اسباب و دلایل یاد شده به متهم ثابت گردد. 4- متهم بلافاصله پس از وقوع جرم قصد فرار داشته یا در حال فرار یا فوری پس از آن دستگیر شود. 5- در مواردی که صاحب خانه بلافاصله پس از وقوع جرم ورود مأمورین را به خانه خود درخواست کند. 6- متهم ولگرد باشد.)


 

ضابطین دادگستری در تحقیقات مقدماتی حق اخذ تأمین از متهم ندارند و باید در اسرع وقت نتیجه اقدامات خود را به اطلاع مرجع قضائی برسانند و نمی توانند متهم را در بازداشت نگهدارند و چنانچه در جرایم مشهود، بازداشت متهم برای تکمیل تحقیقات ضروری باشد موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ شود و حداکثر تا مدت 24 ساعت می توانند متهم را تحت نظر نگهدارند و در اولین فرصت باید مراتب جهت اتخاد تصمیم قانونی به اطلاع مقام قضایی برسد و نیز بازرسی منازل، اماکن و اشیاء و جلب اشخاص در جرایم غیرمشهود باید با اجازه مخصوص مقام قضائی باشد هرچند اجرای تحقیقات به طور کلی از طرف مقام قضائی به ضابطین ارجاع شده باشد. ضابطین پس از انجام تحقیقات پرونده را تحویل مقامات قضائی می نمایند و دیگر حق مداخله ندارند مگر به دستور مقام قضائی. گزارش ها و نامه هایی را که هویت گزارش دهندگان و نویسندگان آنها مشخص نیست نمی توان مبنای شروع به رسیدگی قرار داد مگر آنکه دلالت بر وقوع امر مهمی کند که موجب اخلال در نظم و امنیت عمومی است مانند بمب گذاری و …یا قراینی وجود داشته باشد قاضی برای شروع به تحقیقات آن را کافی بداند. هرگاه کسی اعلام کند که خود ناظر وقوع جرمی بوده و جرم مذکور دارای جنبه عمومی باشد مثل قتل عمدی، این اظهار برای شروع به تحقیقات کافی است هرچند دلایل دیگر برای انجام تحقیقات نباشد ولی اگر اعلام کننده شاهد قضیه نباشد به صرف اعلام او نمی توان شروع به تحقیق کرد مگر آنکه دلایل صحت ادعا موجود باشد.


 

3- تحقیقات مقدماتی


 

پس از تقدیم شکوائیه یا جرم مشهود به شرحی که توضیح داده شد مراتب فوراً به دادستان اعلام می شود.


 

پس از اطلاع دادستان، حسب مورد موضوع به دادیار یا بازپرس ارجاع می گردد. دادستان در اموری که به بازپرس ارجاع می شود حق نظارت و دادن تعلیمات لازمه را خواهد داشت و در صورتی که تحقیقات بازپرس را ناقص ببیند می تواند تکمیل آنرا بخواهد ولو اینکه بازپرس تحقیقات خود را کامل بداند. دادستان همچنین می تواند در تحقیقات مقدماتی که به وسیله بازپرس صورت می گیرد حضور یافته و ترتیب تحقیقات را از نزدیک مشاهده نماید.


 

 


 

صدور قرار تأمین
بازپرس در مواجهه با متهم مکلف به صدور قرار تأمین می باشد. (قرارهای تأمین به صورت مشروح در قسمت دعاوی کیفری بیان شده است.) بازپرس رأساً و یا با تقاضای دادستان می تواند در کلیه مراحل تحقیق، قرار بازداشت موقت متهم و همچنین قرار اخذ تأمین و تبدیل تأمین را صادر نماید.


 

درصورت صدور قرار بازداشت متهم توسط بازپرس، پرونده می بایست ظرف 24 ساعت جهت اظهار نظر نزد دادستان ارسال شود. درصورتی که دادستان با قرار بازداشت صادره موافق نباشد نظر دادستان متبع خواهد بود.


 

درصورتی که متهم موجبات بازداشت را مرتفع ببیند می توانداز بازپرس مکلف است ظرف 10 روز از تاریخ تنظیم درخواست، نظر خود را جهت اتخاذ تصمیم نزد دادستان ارسال نمایند. لازم به ذکر است متهم نمی تواند در هر ماه بیش از یک مرتبه از این حق استفاده کند.


 

درصورتی که متهمی وجه التزام داده یا تودیع وثیقه نموده باشد در مواقعی که حضور او در دادسرا یا دادگاه لازم باشد و احضار شود لیکن وی بدون عذر موجه حاضر نگردد به دستور دادستان وجه التزام و وثیقه او به نفع دولت ضبط می شود.


 

هرگاه متهم کفیل معرفی کرده باشد و در موقعی که حضور او لازم بوده حاضر نگردد به کفیل اخطار می شود که ظرف 20 روز مکفول خود را معرفی نماید. در غیر اینصورت از کفیل وجه الکفاله اخذ می شود.


 

در صورتی که بازپرس با موافقت دادستان قرار بازداشت صادر نماید و متهم تا 2 ماه در بازداشت بوده و پرونده اتهامی او منتهی به صدور تصمیم نهایی در دادسرا نشده باشد مرجع صادر کننده قرار مکلف به لغو یا تخفیف قرار صادره خواهد بود. مگر اینکه دلایل کافی جهت ادامه بازداشت وجود داشته باشد.


 

(لازم به ذکر است در جرایمی که در صلاحیت دادگاه کیفری استان است مدت فوق 4 ماه می باشد)


 

در تحقیقات مقدماتی دفاعیات متهم و اظهارات شاکی و شهودو مطلعین می بایست بصورت کامل استماع و در صورت لزون نظریه کارشناس نیز اخذ شود درصورت عدم حضور شهود و مطلعین بدون عذ موجه، بازپرس می تواند با موافقت دادستان نسبت به جلب آنها اقدام نماید.


 

 


 

ختم تحقیقات
پس از پایان تحقیقات بازپرس آخرین دفاع متهم را استماع نموده و با اعلام ختم تحقیقات و اظهار عقیده خود پرونده را نزد دادستان ارسال می نماید عقیده بازپرس در هر حال یکی از موارد ذیل می باشد :


 

· عمل متهم متضمن جرمی نبوده و یا اصولاً جرمی واقع نشده است.


 

· عمل متهم جرم بوده و قرار مجرمیت صادر می نماید. دادستان ظرف 5 روز پرونده را ملاحظه و نظر خود را اعلام می نماید.


 

در صورت نخست قرار منع یا موقوفی تعقیب متهم صادر و در صورت موافقت با مورد دوم کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه صالحه ارسال می شود.


 

در کیفرخواست نکات ذیل می بایست تصریح شود :


 

· نام و نام خانوادگی، نام پدر، سن، شغل، محل اقامت متهم، میزان سواد، وضعیت تأهل


 

· نوع قرار تأمین با قید اینکه متهم بازداشت است یا آزاد


 

· نوع اتهام


 

· دلایل اتهام


 

· مواد قانونی مورد استناد


 

· سابقه محکومیت کیفری در صورتی که متهم دارای سابقه محکومیت کیفری باشد.


 

· تاریخ و محل وقوع جرم


 

در صورت صدور قرارهای منع یا موقوفی تعقیب شاکی می تواند ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ به آن اعتراض نموده و در این صورت موضوع در دادگاه صالحه در جلسه اداری خارج از نوبت و بدون حضور دادستان مطرح می گردد. رأی صادره از دادگاه در این خصوص قطعی خواهد بود.


 

هرگاه به علت عدم کفایت دلیل قرار منع تعقیب متهم صادر و قطعی شده باشد دیگر نمی توان به همین اتهام او را تعقیب نمود مگر بعد از کشف دلایل جدید که در این صورت فقط برای یک مرتبه می توان به درخواست دادستان وی را تعقیب نمود. این امر مانع از رسیدگی به دادخواست ضرر و زیان مدعی خصوصی نمی باشد.


 

 


 

نقش دادسرا در مرحله دادرسی


 

رسیدگی ماهوی به جرایم در جلسات دادگاههای کیفری باید با حضور دادستان یا نماینده دادسرا تشکیل شود زیرا در دادرسی ها دادستان مدعی دعوی عمومی است و می بایست در دادگاه حاضر شده و از خواسته جامعه دفاع کند و با اظهار نظر منطقی و اصولی خود دعوی کیفری را در جهت حسن اجرای قوانین و احقاق حق و اجرای عدالت سوق دهد.


 

 


 

3- اجرای احکام کیفری


 

اجرای احکام کیفری با دادستان است این مقام در باب اجرای احکام کیفری تعلیمات لازم را به مأمورین ذیربط می دهد و در صحت اجرای حکم و عدم تعویق و تعطیل آن نظارت می نماید.


 

همچنین درخصوص صدور حکم آزادی مشروط نیز موافقت دادستان با پیشنهاد دادیار ناظر زندان ضروری می باشد. و نیز لغو آزادی مشروط نیز به تقاضای دادستان صورت می گیرد. درخصوص چگونگی اجرای احکام کیفری و تشکیلات مربوطه در بروشور اجرای احکام کیفری توضیحات مفصل ارائه گردیده است


نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» گفتاری درباره حقوق شهروندی
 

گفتاری درباره حقوق شهروندی

حقوق شهروندی از اهم مباحث حقوق بین‌المللی و حقوق ملل است و ارزش ذاتی این مقوله تا جایی است که آن را در شمار مباحث محوری حقوق معاصر قرار داده است. بحث حقوق شهروندی و حقوق بشر در اعلامیه استقلال آمریکا و اعلامیه حقوق بشر و شهروندان فرانسه پس از اعلام جمهوری این کشور به طور منسجم مطرح شد و در پی جنگ جهانی دوم، اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز اضافه گردید و تبعات آنها اصلاحاتی را در زمینه‌های آزادی‌های عقیده، مذهب و... به همراه آورد. اهمیت حقوق شهروندی تا جایی است که رسیدن به یک حکومت مردم سالار و دموکرات مستلزم وجود جامعه‌ای است که مردم آن علاوه بر بلوغ دموکراتیک به حقوق و تکالیف شهروندی خود واقف باشند.
تلاش برای استقرار دموکراسی در جوامعی که مردم آن به حقوق و تکالیف شهروندی آگاه نیستند می‌تواند موجب بروز هرج و مرج‌های اجتماعی شود. اما با توجه به اینکه در ادبیات حقوقی معاصر در کنار حقوق شهروندی به دو مفهوم حقوق بشر و حقوق اساسی نیز بر‌می‌خوریم لازم است مرزهای ظریف میان این مفاهیم سه گانه و دلالت موضوعی هریک را در نظر داشت. زیرا گاهی این سه مفهوم به صورت مترادف و گاهی به جای یکدیگر و به صورت جانشینی برای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند. حقوق بشر به مثابه عالی‌ترین هنجار حقوقی فهم می‌شود که نسبت به حقوق موضوعه و نیز حقوق شخصی در مرتبه والاتری قرار دارد. حقوق بشر بر پایه حرمت انسانی است که نه قابل انتقال و واگذاری است و نه صرف‌نظر کردنی. در فلسفه حقوق بشر در فرهنگ مغرب زمین، چنین حقوقی از بدو زایش همراه انسان است و به منزله حقوق طبیعی او تلقی می‌شود، لذا حقوق بشر حقوقی نیست که دولت یا نهادی بتواند آن را مانند موهبتی به کسی اعطا کند بلکه دولت یا هر نهاد دیگری صرفاً می‌تواند آن را به رسمیت بشناسد یا نشناسد. از طرفی حقوق اساسی چیزی جز برگرداندن ارزشهای حقوق بشری به صورتی از حقوق مشخص و مدون و تصویب آنها در قوانین اساسی کشورهای گوناگون نیست. بخشی از حقوق اساسی مانند حق زندگی و خدشه‌ناپذیری فیزیکی انسان که ملهم از حقوق بشر در شکل مطلق آن است باید از طرف همه دولتها و نهادها و در مورد همگان رعایت گردد اما بخشی دیگر از این حقوق اساسی مانند حق مشارکت سیاسی که ملهم از حقوق بشر در شکل نسبی آن است، می‌توانند در برخی از قوانین اساسی، شکل ملی به خود بگیرد و فقط شامل حال شهروندان کشوری خاص گردد، این بخش را حقوق شهروندی می‌نامند. پس حقوق شهروندی آن بخش از حقوق اساسی است که رنگ تعلق و وابستگی ملی به خود گرفته است.
اما پیش از آنکه به مفهوم حقوق شهروندی پرداخته شود لازم است تعریف دقیقی از حقوق و شهروند ارائه دهیم.
حقوق از نظر لغوی جمع حق است و آن اختیارات، توانایی‌ها و قابلیت‌هایی است که به موجب قانون، شرع، عرف و قراردادی برای انسانها لحاظ شده است و در اصطلاح، اصول، قواعد و مقرراتی است که روابط انسانها را با هم در حقوق خصوصی و روابط فرمانروایان و فرمانبران را در حقوق عمومی و اساسی تنظیم می‌کند. هر قاعده حقوقی که به صورت قانون در حقوق موضوعه درمی‌آید دارای خصوصیات زیر است:
1ـ قاعده حقوقی الزام‌آور است. 2ـ رعایت قاعده حقوقی از طرف دولت تنظیم شده است. 3ـ قاعده حقوقی کلی و عمومی است. 4ـ حقوق نظامی است اجتماعی، یعنی هدف آن تنظیم روابط اجتماعی است، نه پاکی روح و وجدان انسان
اما شهروند صرفاً کسی نیست که در شهر زندگی می‌کند هرچنر در لغت چنین معنایی از آن ادراک می‌شود بلکه معنایی فراتر از این دارد به گفته دکتر نعمت احمدی اگر منظور از حقوق شهروندی، حقوق افراد ساکن در شهرها است پس باید حقوق روستایی هم در کنار حقوق شهروندی نمود عینی داشته باشد. ایشان معتقدند که واژه زیبای حقوق انسانی مندرج در اصل 20 ق10 ره به جای حقوق شهروندی به کار ببریم.
در یک تعریف ساده و ابتدایی شاید بتوان گفت شهروند به تک تک افرادی که در یک جامعه یا کشور زندگی می‌کنند گفته می‌شود. در این تعریف کلیدی افرادی که در محدوده جغرافیایی یک کشور زندگی می‌کنند و نیز افرادی که به عنوان تبعه در خارج از مرزهای آن کشور زیست می‌نمایند نیز شهروند تلقی می‌شوند. اما با این تعریف این سوال مطرح می‌شود که آیا شهروندان همان اتباع آن کشور نیستند؟ باید گفت: نه! اگرچه این دو دارای نقاط مشترکی هستند ولی مفهومی یگانه نیستند که با دو نام آورده شده باشند بلکه وجوهی متفاوت و متمایز از همدیگر دارند که در تعیین جایگاه آنها در جامعه و حقوق و تکالیف ناشی از آنها موثر و تعیین کننده است. درواقع تابعیت رابطه‌ای است سیاسی و معنوی که فردی را به دولتی مرتبط می‌سازد به طوری که حقوق و تکالیف اصلی او از همین رابطه ناشی می‌شود. در این رابطه، تابعیت فرد بایستی با احراز شرایطی توسط دولت یا قانون پذیرفته شود، تا فرد به یک دولت مرتبط شده و تابعی از آن دولت تلقی شود. موقعیت اتباع بر سلسله مراتب و سلطه دلالت دارد. اما در واقع شهروندی مبتنی بر سلسله مراتب، موقعیت‌های متمایز برای افراد، وجود شرایط برای به رسمیت شناخته‌شدن، حاکمانی خاص و حکومت شوندگانی خاص نیست. نسبت و رابطه آن نیز با دولت و جامعه متفاوت است.
درحالی که تابعیت یک رابطه یک سویه بین افراد و دولتها است، شهروندی رابطه‌ای چند سویه را بین دولت، جامعه و شهروندان تعریف می‌کند. یکی از تفاوتهای تابعیت و شهروندی این است که در مفهوم شهروندی، بر خلاف تابعیت این افراد نیستند که تابعی از دولت قرار می‌گیرند بلکه دولت تابعی از شهروندان و مبتنی بر تصمیم‌گیری و خواست آنها است و همین دلیل است که شهروندی جزء اصول، مولفه‌ها و پیش‌شرطهای دموکراسی درنظر گرفته شده است. موقعیت شهروند بر یک حس عضویت داشتن در یک جامعه گسترده دلالت دارد این موقعیت کمکی را که یک فرد خاص به آن جامعه می‌کند، می‌پذیرد درحالی که به او استقلال فردی‌اش را نیز ارزانی می‌دارد. بنابراین ویژگی کلیدی معرف شهروند که آن را از تابعیت صرف متمایز می‌کند، وجود یک اخلاق مشارکت است. مشارکتی که اجباراً بر افراد تحمیل نمی‌شود و جنبه صوری و غیرواقعی ندارد بلکه به یک اخلاق تبدیل شده است. در واقع شهروندی نه یک موقعیت منصفانه بلکه یک موقعیت فعالانه است که به کمک مجموعه‌ای از حقوق و وظایف و تعهداتش راهی را برای توزیع و اداره عادلانه‌ منابع از طریق تقسیم منافع و مسئولیت‌های اجتماعی ارائه می‌کند و بیشتر از هر هویت دیگری قادر است انگیزه سیاسی انسانها را که هگل آن را نیاز به رسمیت شناخته شدن می‌داند، ارضا کند.
شهروندان اجزایی از یک سیستم هستند که با در اختیار داشتن لوازم و ابزار مورد نیاز، هر کدام کارکرد مشخصی دارند و ایجاد سامان و نظم در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مستلزم کارکرد صحیح هر یک از این عناصر در کنار سایر مولفه‌های موثر از جمله دولت است. ویژگی دیگر شهروندی این است که بر اساس آن، شهروندان رسماً از عضویت مشروع و برابر در یک جامعه بهره‌‌مندند و هیچ عاملی نمی‌تواند عضویت مشروع شهروندان را از آنان سلب نموده و یا برای آنها سلسله مراتبی قرار دهد. همچنین با اطلاق واژه شهروند به افراد عضو جامعه، نمی‌توان برای آنها موقعیت‌های نابرابر متصور شد. در واقع شهروندی وصفی است عادلانه برای همه افراد و آحاد یک ملت که در قالب آن کلیه افراد واقعاً از وضعیتی یکسان و برابر برخوردار باشند. بر این مبناست که شهروندی موجبات همگرایی و همبستگی اجتماعی را فراهم می‌سازد.
رابطه چند سویه بین دولت، جامعه و شهروندان ایجاب می‌کند که منافع فردی مستلزم تأمین منافع ملی و اجتماعی باشد و بالعکس و بر این اساس شهروندان دوگانگی و تضادی بین منافع خود و منافع دولت یا جامعه احساس نمی‌کنند. در مفهوم شهروندی توأمان حقوق و تکالیفی متناسب برای هر یک از شهروندان در نظر گرفته می‌شود. بر این اساس شهروندی در عین حال که مجموعه حقوقی را برای شهروندان معین می‌کند و آنها را بدون استثناء بهره‌مند از این حقوق می‌داند، تکالیفی را هم برای آنها متصور می‌شود که باید به آنها بپردازد. این حقوق و تکالیف لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ یک را نمی‌توان بدون دیگری تصور کرد و شهروندی علاوه بر حقوق، بر تکالیف و تعهدات نیز دلالت دارد.
«تی اچ مارشال، سه نوع حق را در ارتباط با رشد شهروندی تشخیص داده است:
1ـ حقوق مدنی: به حقوق فردی در قانون اطلاق می‌شود. این حقوق شامل امتیازاتی است که بسیاری از ما آنها را بدیهی می‌دانیم ولی هنوز در همه کشورها شناخته نشده‌اند. حقوق مدنی شامل آزادی افراد برای زندگی در هر جایی که انتخاب می‌کنند، آزادی زبان و مذهب، حق مالکیت و حق دادرسی یکسان در برابر قانون است.
2ـ حقوق سیاسی و به ویژه حق انتخاب شدن و انتخاب کردن.
3ـ حقوق اجتماعی: این حقوق به حق طبیعی هر فرد برای بهره‌مند شدن از یک حداقل استاندارد رفاه اقتصادی و امنیت مربوط می‌شود. این حقوق شامل: مزایای بهداشتی و درمانی، تأمین اجتماعی در صورت بیکاری، تعیین حداقل دستمزد و... است. به سخن دیگر حقوق اجتماعی به خدمات رفاهی مربوط می‌شود»
مصادیق حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی یا حقوق شهروندی گستره وسیعی در حوزه‌های مختلف زندگی اجتماهی و فردی شهروندان را دربرمی‌گیرد و مسلماً تحقق مجموعه آنها مستلزم پیش‌شرطهایی است که بدون آنها نمی‌توان به تحقق حقوق شهروندی امیدوار بود. باید گفت که بحث راجع به حقوق شهروندی تابعی است از تحقق مفهوم شهروندی و به رسمیت شناختن آنها. نکته دیگر این که حقوق شهروندی چیزی نیست که از سوی حاکمیت به مردم اعطا شود. بلکه در نزد شهروندان واقعی ثابت و محفوظ است و این یکی از ویژگیهایی است که شهروندی با دارا بودن آن شکل می‌گیرد. حقوق شهروندی را دولت ایجاد نمی‌کند بلکه باید آن را رعایت نموده و از آن حمایت کند و حتی آنجا که خود این حقوق را نقض نموده است جبران نماید. در واقع خود حکومت (در جوامع دموکراتیک و مردم سالار) تبلور حقوق شهروندی است. به عبارت دیگر حکومت زاییده تحقق بخشی از حقوق شهروندی است. هرچند حکومت در حمایت و رعایت مصادیق حقوق شهروندی و تنظیم سازوکارهای مربوط به تحقق آن موثر است. اما تمامیت حقوق شهروندی ناشی از اراده حکومت و تمایل وی برای اعطای آن به مردم نیست. حقوق شهروندی از جامعیتی برخوردار است که شکل و نوع حکومت و حاکمان را در درون خود جای می‌دهد. در واقع این شهروندان هستند که با اعمال حقوق خود به انتخاب حکومت و حاکمان می‌پردازند، بر این مبنا موجودیتی که خود ناشی و زاییده حقوق شهروندی است نمی‌تواند موجد این حق باشد. نکته دیگر آنکه حقوق شهروندی دارای کلیت و یکپارچگی است که نمی‌توان اجزای آن را از هم تفکیک کرد. نگاه انتزاعی و ناقص به حقوق شهروندی و تلاش برای رعایت قسمتی از این حقوق در مقابل نادیده گرفتن بخش دیگری از آن نه تنها زمینه اجرا و تحقق نمی‌یابد، بلکه کلیت حقوق شهروندی را نیز مخدوش می‌سازد.

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» اگه می خوای فراموشم کنی

اگه می خوای فراموشم کنی تو بذار دوباره من ببینمت


 

واسه ی آخرین بار توی آغوش بذار بگیرمت


 

اگه هنوزم می شنوی تو این صدا رو


 

بیا بر گرد و ببین این قلب ما رو


 

که دیگه غبار غم رو دل نشسته


 

بیا پاک کن این همه گرد و غبارو


 

کوچه بی تو بی عبوره کوچه چه سوتو کوره


 

کوچه بی تو بی عبوره این کوچه چه سوتو کوره


 

یادته گفتی چقدر غمگین می خونی تو بزن شاد بزن تو هم میتونی


 

حالا این جا غمو با شادی میخونم تا بگم بی تو من نه شاد نمیمونم


 

کوچه بی تو بی عبوره کوچه چه سوتو کوره


 

کوچه بی تو بی عبوره این کوچه چه سوتو کوره

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» حالا چرا

 

غزل عمر شیرین و فرهاد دوری بی وفایی آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوش‌داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

 

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
این‌همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

شاعر: شهریار

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» جواب به شعرشهریار
 

گر ببیند شهریار شهر عشاق و وفا / این دل سرگشته هم قلب گرفتار مرا
رفته تا عمق وجود و سرنگون گشته به زیر / مانده اکنون در تب و سوز و حرارت با خدا
بیت دیگر می سرود و پاسخی میداد نیک / از من دلخسته هم جویا نمی شد بارها
” آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟ ”
آنکه افتاده ز پا این جسم بی جان من است / مانده محزون و پریشان کنج این دیوارها
بی وفا می خوانی ام ، عیبم مکن ، دیر آمدم / جان به قربانت کنم اکنون تعلل ها خطا !
نوشدارویی اگر بودم برای درد خویش / چاره ای میدیدمش جان را میان قلب ها ( ناخالصی ها )
من به گفتار همه اکنون جوان اما چه سود ؟ / زخم ها دارد دلم ، شاید نباشد پیر را !
عمر من هم همچو شمعی رو به پایان خود است / فرصتم بگذشت ، یکدم لحظه ی فردای ما
نازنینم خواندی و گفتی جوانی داده ای / من فدای واژه های گوهر افشان شما
غافل از یادت نبودم لحظه ای در زندگی / ” این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟ ”
” در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین / خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا ؟ ”

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» داستانی در مورد وجود خدا
 
داستانی در مورد وجود خدا

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

 

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» اس ام اس جدید عاشقانه

 

 

هر سحر آفتاب من بودی / همه شب ها شهاب من بود / گر شکستم بدون چشمانت / تو تمام حساب من بودی

 

امشب شب رویایی تو بود و تو نبودی / در دل همه آوای تو بود و تو نبودی / دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد /در حسرت دیدار تو بودو تو نبودی

 

تو را تا بی نهایت دوست دارم / تو را تا قلب دریا دوست دارم / اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی / تو را در قلب خاک هم دوست دارم

 

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست / من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست

 

از روزی که یکی! دلم را برده / تب دارم مثل طفل سرما خورده / گفتارم شعر، شعرهایم هذیان / دکتر جان بنده زنده ام یا مرده؟

 

هر آنچه خواستم نیامد به دست / چون که بیگانه بودم با این دنیای پست / پی آب بودم کوزه به دست / چون که آب یافتم، کوزه شکست

 

وفایت دست و پایم را گرفته / غمت شور و نوایم را گرفته / حضور نا تمام چشمهایت / تمام لحظه هایم را گرفته

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» اس ام اس جدید عاشقانه

 

 

هر سحر آفتاب من بودی / همه شب ها شهاب من بود / گر شکستم بدون چشمانت / تو تمام حساب من بودی

 

امشب شب رویایی تو بود و تو نبودی / در دل همه آوای تو بود و تو نبودی / دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد /در حسرت دیدار تو بودو تو نبودی

 

تو را تا بی نهایت دوست دارم / تو را تا قلب دریا دوست دارم / اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی / تو را در قلب خاک هم دوست دارم

 

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست / من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست

 

از روزی که یکی! دلم را برده / تب دارم مثل طفل سرما خورده / گفتارم شعر، شعرهایم هذیان / دکتر جان بنده زنده ام یا مرده؟

 

هر آنچه خواستم نیامد به دست / چون که بیگانه بودم با این دنیای پست / پی آب بودم کوزه به دست / چون که آب یافتم، کوزه شکست

 

وفایت دست و پایم را گرفته / غمت شور و نوایم را گرفته / حضور نا تمام چشمهایت / تمام لحظه هایم را گرفته

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» شعر عشقولانه

گرچه عمریست غریبانه فراموش توام


باز مشتاق تو و گرمی آغوش توام


باورم نیست که بیگانه شدی با من و من


همچو یک خاطره کهنه فراموش توام


شانه بر زلف سیاهت چو زنی یاد من آر


که چنان زلف تو آویخته بر دوش توام


نیستی تا که بگویم به تو ای مایه ناز


تشنه بوسه ای از آن دو لب نوش توام


حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست


من پرستوی خزان دیده و خاموش توام

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» متن انگلیسی عاشقانه همراه با ترجمه

 

 

 
 

Let’s Talk About Love

Everywhere I go all the places that I’ve been
Every smile is a new horizon on a land I’ve never seen
There are people around the world – different faces different names
But there’s one true emotion that reminds me we’re the same…
Lets talk about love


بیایید از عشق بگوییم

هر کجا که می روم، هر جائیکه تا به حال بوده ام
هر لبخند افق تازهای به سرزمینی که تا کنون ندیده ام می باشد
مردمانی در سراسر دنیا هستند ، با چهره و نام های متفاوت
اما احساس حقیقی یاد آور این امر است که همگی برابریم
بیایید از عشق بگوییم

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» کارت

http://donavazan.persiangig.com/image/love_resize.gif

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» نیایش....برترین جلوه ی عشق - عشق آسمانی
نیایش...

نیایش برترین جلوه ی عشق است . نیایش با دعا خواندن تفاوت اساسی دارد . دعا خواندن از سر میجوشد و نیایش از دل . آنها كلمات اند و نیایش ، سكوت محض .
خدا همه چیز ما را می داند ، بنابراین ، به كلمات ما احتیاجی ندارد . او پیش از آنكه ما بگوییم ، شنیده است . نیایش ، محاوره نیست ، بلكه ارتباطی است در سكوت و خلوت . نباید چیزی گفت ، نباید چیزی خواست ، نبایدچیزی طلب كرد ، زیرا پیشاپیش همه چیز داده شده است . خدا پیش از آن كه تو او را بخوانی ، تو را خوانده است . مولوی چه خوب گفته است كه ؛ اولیا دهانشان از دعا خواندن بسته است . آنها در همه لحظات مشغول نیایش اند . در ساحت نیایش ، حتی فكر نیز باید خاموش شود . آنجا فقط چشمان خویش را ببند ، سر خویش را قدری فرو بیاور و مستغرق دریای او شو .
در آن خلوت درون ، جایی كه كلمه ای رد و بدل نمی شود ، برای نخستین بار صدای نجواگر خداوند را می شنوی . این صدا را فقط در آن سكوت و سكون عظیم می توان شنید . این صدا فقط در قلب طنین می اندازد . هنگامی كه دل را از هیاهوی دل مشغولی ها خالی كردی ، نجوای او به گوش می رسد . در واقع دل توست كه با تو سخن می گوید . دل در این هنگام ، همچون نی بر لبان خداوند نشسته است و به آهنگ او مترنم است . حتی در این ساحت نیز پیام او در قالب كلمات به گوش نمی رسد ، بلكه او بی كلام سخن می گوید . او تو را با احساس سپاس و قدردانی سرشار می سازد و تو را لبریز از حضور حقیقت در ساحت جانت می كند . او همه ی این كارها را بدون واسطه كلمات انجام می دهد . بدون كلمات و فقط در قلمرو احساس و تجربه .

 

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» خدا سلام رساند و گفت

مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشه های سرخ انگور آویزان.
مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت.


فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم باغچه ای است و عمری ست که من ریشه در خاک دارم. و ناگزیر دستهایم جوانه زد و تنم، ترک خورد و پاهایم عمق را به جستجو رفت.
و از آن پس تاکی که همسایه ما بود، رفیقم شد.
و او بود که به من گفت: همه عالم می روند و همه عالم می دوند، پس تو هم رفتن و دویدن بیاموز.
من خندیدم و گفتم: اما چگونه بدویم و چگونه برویم که ما درختیم و پاهایمان در بند!
او گفت: هر کس اما به نوعی می دود. آسمان به گونه ای می دود و کوه به گونه ای و درخت به نوعی.
تو هم باید از غورگی تا انگوری بدوی.
و ما از صبح تا غروب دویدیم. از غروب تا شب دویدیم و از شب تا سحر. زیر داغی آفتاب دویدیم و زیر خنکی ماه، دویدیم. همه بهار را دویدیم و همه تابستان را.

وقتی دیگران خسته بودند، ما می دویدیم. وقتی دیگران نشسته بودند، ما می دویدیم و وقتی همه در خواب بودند، ما می دویدیم. تب می کردیم و گُر می گرفتیم و می سوختیم و می دویدیم. هیچ کس اما دویدن ما را نمی دید. هیچ کس دویدن حبّه انگوری را برای رسیدن نمی بیند.
 


و سرانجام رسیدیم. و سرانجام خامی سبز ما به سرخی پختگی رسید. و سرانجام هر غوره، انگوری شد.
من از این رسیدن شاد بودم، تاکِ همسایه اما شاد نبود و به من گفت: تو نمی رسی مگر اینکه از این میوه های رسیده ات، بگذری. و به دست نمی آوری مگر آنچه را به دست آورده ای، از دست بدهی. و نصیبی به تو نمی رسد مگر آنکه نصیبت را ببخشی.
و ما از دست دادیم و گذشتیم و بخشیدیم؛ همه داروندار تابستان مان را.

***
مادرم خواب دید که من تاکم. تنم زرد است و بی برگ و بار؛ با شاخه هایی لخت و عور.
مادرم اندوهگین شد و خوابش را به هیچ کس نگفت. فردای آن روز اما خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم که درختی ام بی برگ و بی میوه. و همان روز بود که پاییز آمد و بالاپوشی برایم آورد و آن را بر دوشم انداخت و به نرمی گفت: خدا سلام رساند و گفت: مبارکت باد این شولای عریانی؛ که تو اکنون داراترین درختی. و چه زیباست که هیچ کس نمی داند تو آن پادشاهی که برای رسیدن به این همه بی چیزی تا کجاها دویدی!

عرفان نظرآهاری

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» عشق من باش

 

خوب من ، می خوامت آرزومه بیام تو خوابت

عزیزم بخندی بشم محو صورت ماهت

دوست دارم بمیرم ، اما اون اشکاتو نبینم

بردی تودیگه قلب من می خوام اون دستاتو بگیرم

عشق من باش جون من باش

نذاری یه روز این دلو تنهاش

ای دیوونه دوست دارم نمی تونم از تو چشم بردارم

عشقه من با تو شادم ،آخه نمیری تو از یادم

روزی که تو رو دیدم دلمو به دل تو دادم

حالا من می دونم بی تو یه لحظه نمی تونم

تا دنیا باشه پابر جا به پای عشقت می مونم

عشق من باش جون من باش

نذاری یه روز این دلو تنهاش

ای دیوونه دوست دارم نمی تونم از تو چشم بردارم

برای داشتن تو حتی واسه یه لحظه

جونمو زندگیمو بدم بازم می ارزه دلم میلرزه

عشق من باش جون من باش

نذاری یه روز این دلو تنهاش

ای دیوونه دوست دارم نمی تونم از تو چشم بردارم

عشق من باش عشق من باش

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» اینقدر تو رو دوست دارم

اینقدر تو رو دوست دارم که هیچ کسی ، کسی رو اینجوری دوست نداره

اینقدر برات میمیرم قد یه دنیا خوبی قد هزار تا ستاره

بی تو دلم میگیره وقتی تنها میشم کارم انتظاره

اینقدر تو رو دوست دارم که هیچکسی ، کسی رو اینجوری دوست نداره

وقتی نگاهم میکنی قشنگیهاتو دوست دارم

حالا که معصومه چشات رنگ نگاتو دوست دارم

وقتی صداتو میشنوم دلم برات پرمیزنه

ترس یه روز ندیدنت غم بزرگه قلبمه

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» بوسه

بوسه یعنی وصل شیرین دولب

بوسه یعنی عشق در اعماق شب

بوسه یعنی مستی از مشروب عشق

بوسه یعنی آتش و گرمای تب

بوسه یعنی لذت از دلدادگی

لذت از شب لذت از دیوانگی

بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق

طعمه شیرینی به رنگ سادگی

بوسه آغازی برای ما شدن

لحظه ای با دلبری تنها شدن

بوسه آتش میزند بر جسم و جان

بوسه یعنی عشق من ، با من بمان

شرم در دلدادگی بی معنی است

بوسه بر میدارد این شرم از میان

طعم شیرین عسل از بوسه است

پاسخ هر بوسه ای یك بوسه است

بهترین هدیه پس از یك انتظار

بشنوید از من فقط یك بوسه است

بوسه را تكرار می باید نمود

بوسه یعنی عشق و آواز و سرود

بوسه یعنی وصل جانها از دو لب

بوسه یعنی پر زدن ، یعنی صعود

بوسه یعنی شادی و شور و نشاط

بوسه یعنی عشق خالی از گناه

بوسه یعنی قلب تو از آن من

بوسه یعنی تو همیشه مال من

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت
» اس ام اس
 

بوسه اسم است...چون عمومی است بوسه فعل است...چون هم لازم است هم متعدی بوسه حرف تعجب است...چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند بوسه ضمیر است...چون از قید انسان خارج نیست بوسه حرف ربط است...چون 2 نفر را به هم متصل میکند

 

 

 

تو گلی ...عین گلهای قالی...تو به ظرافت تار و پود فرشهای زیبای ایرانی... اصلا تو خودت فرش پاتریس...همونی که یه تختش کمه

 

عید قربون نزدیک شد .این جماعت براشون خر و گوسفند فرقی نمی کنه .نگرانتم.

 

 

 

بیا مثل 2تا کبوتر پر بکشیم و بریم روی بلندترین درخت لونه کنیم بد تو تخم بزار منم میرم گوجه میخرم یه املتی بزنیم تو رگ

 

اگه خواستی من ببوسی به نکات بد توجه کن..........................................................................

 

..............................حالا دیدی میخوای من ببوسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

انگشتت بکن تو دماغت .هو با توام !زود باش یه دماغ بیار بیرون (کثافتم خودتی) گردش کن .(نخوریشا) اندازه این دماغ دلم برات تنگ شده

 

 

 

 

1تای من

2ستت دارم

3تاره ی شبهای من

4ریه دردهای من

5یه افتابم

6یه عمرم

7.8بار میگم

9کرتم

10مت گرم :

کجایی دل تنگتم

 

 

 

 

دل ادما مثل یه جزیره می مونه! مهم اون کسی نیست که برای اولین بار پا به این جزیره میزاره مهم اون کسی که هیچ وقت این جزیره رو ترک نکنه

 

1سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه .1 جمله کافیست برای شکستن یه قلب.1ثانیه کافیست برای عاشق شدن.1دوست مثل تو کافیست برای همه ی عمر

 

 

 

00:03

00:02

00:01

00:00

((((((((((BOOOM))))))))))))

*,* ,*,*, *, *,*, *,* ,*,*

* *,*, *,* ,*,*, *,

*,* ,*, *, * ,* ,

نترس خبری نیست .دل من از دوریت ترکید.

نويسنده: سعید تاریخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لینک ثابت